رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

مجله دوست نوجوانان -مهرماه 1395

دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۲۵ ق.ظ

گفتگو با علی اصغرنصرتی (شاعر ونویسنده  قدیمی کودک ونوجوان )


 

 

چاپ مجله مثل پختن چلوکباب است!

 

 

رامین جهان پور

......................................

 



 

 


آقای نصرتی لطفا شرح حالی  از خودتان بفرمایید؟

 متولد سال 1336درگیلان هستم ازهمان نوجوانی به ادبیات علاقه مند بودم و می توانم بگویم که   استعدادی هم در زمینه سرودن شعرو نوشتن قصه داشتم. دردوران مدرسه هم اتفاقاتی درزنگ انشاء برایم پیش آمد و مرا در مسیر شعر وادبیات  قرار داد تا اینکه به دانشگاه رفتم وبعداز دانشگاه رسما وارد ودنیای شیرین وپررمزوراز ادبیات خصوصا شعر وشاعری شدم .

می شود  برای  ما از خاطرات آن روزهای زنگ انشایی که اشاره کردی بگویید؟

بله زمانی که اول متوسطه قدیم را می گذراندم،  زنگ ادبیات  معلمی داشتیم که این درس خیلی بها می داد.یکروز سرزنگ انشا وقتی نوبت من شد شعری را خواندم که معلم از من پرسید : این شعررا از کجا برداشتی ومن در جواب گفتم که آقا خودم نوشتمش .معلم که باور نمی کرد من  آن شعر را گفته باشم ،جلوی همه بچه های کلاس از من قول گرفت که شعری در مورد« تخته سیاه» بنویسم وهفته بعد سرکلاس بخوانم به قول خودش می خواست به بچه ها ثابت کندکه من دروغ گفته ام.من هم وقتی به خانه برگشتم یکی به سرخودم زدم یکی به سر قلم وشروع کردم به نوشتن شعری با وزن ومصرع درمورد تخته سیاه. هفته بعد که زنگ انشاء شد رفتم وشعرم را درمورد تخته سیاه خواندم. وقتی انشاء تمام شد معلم فهمید که واقعا به شعر علاقه دارم و رابطه اش با من خوب شد واز آن روز به بعد، بچه های کلاس من را به عنوان یک شاعر می  شناختند  و هرهفته ماموربودم که شعری بسرایم ودرکلاس انشاء بخوانم .

چیزی از آن شعر ی  که درمورد تخته سیاه نوشتی به یادداری ؟

والله مصرع اول آن اینطوری شروع می شد...

درآن صبحگاهی که خیزم زخواب /روم روبه سوی مدرسه با شتاب

زمانی که واردشوم درکلاس/  وآنگه کنم دیده را بازو باز

نویسم برروی توخط سفید/ که تا گردم در این جهان رو سفید

 

 

اولین شعر ی که برای بچه ها سرودی کدام بود؟

 


در اوایل پیروزی انقلاب، زمان دانشجویی  بی آنکه شناخت کافی از ادبیات کودک ونوجوان  داشته باشم شعری گفتم که مربوط به  بچه های فلسطین  بود وآن را در یک نشریه دانشجویی به اسم قاصدک  که خودم جزدست اندرکارانش بودم ویک شماره هم بیشتر چاپ نشد منتشر کردم.

اولین کتابتان چه ؟

اولین کتابم یک مجموعه شعر نوجوانانه بود به نام «درخت نخل خانه ما » که در  سال 1364  توسط انتشارات شکوفه منتشر شد.

آقای نصرتی  شما جز اولین شاعران کودک ونوجوان بعداز پیروزی انقلاب هستید که دراوایل دهه شصت به همراه چندتن دیگر از شاعران مطرح کودک ونوجوان در ترویج وگسترش شعرکودک بسیار تاثیرگذار بودید، شعر آن دهه  را  درمقایسه باشعرهایی که الان  برای بچه ها چاپ می شود چگونه می بینید آیا شعر کودک ونوجوان ما به تکامل رسیده یانه ؟

من به همراه بقیه دوستان درواقع در مسیری قرارگرفتیم که قبل ازما زنده یادپروین دولت آبادی و محمود کیانوش و چندتن دیگر  آن را شروع کرده بودند درواقع شروع سبک شعری «چهار پاره» برای کودک ونوجوان با  آن شاعرها آغاز شد وما بعداز انقلاب کار آن عزیزان را تکمیل کردیم.آن روزها سبک شاعران کودک ونوجوان اغلب چهار پاره بود ولی الان شاعران ما  سبک های دیگری راهم برای این گروه سنی در نظر گرفته اند، درواقع الان شعرهای نو و نیمایی و گاها سپید  جای شعرهای چهارپا ره را گرفته وبااستقبال عمومی هم روبرو شده است . علاوه براین  یک سری شاعر جدید جوان ونوجوان هم به  هم دوره های ما  اضافه شده اندکه به فال نیک می گیریم.روی هم رفته شعر کودک ونوجوان ما نسبت به دهه های گذشته پیشرفت وجهش قابل ملاحظه ای  داشته و این قابل کتمان نیست.

لطفا  چند تا از کتاب هایتان را  نام ببرید؟

«مثل مینا وریحانه » یکی از مجموعه شعرهای من است که در مورد دفاع مقدس برای نوجوانان سروده شده ،«یک نگاه ،یک لبخند» هم یکی دیگر از مجمو عه شعرهای نوجوانانه من است.کتاب شعری  هم برای کودکان دارم به اسم« مثل قو» که  اولین بار در سال 1372 منتشر شد، همچنین در زمینه داستان می توانم به کتاب های   «مرد ودریا» و مجموعه طنز  «خروس تخم گذار»  اشاره کنم که برای گروه سنی  نوجوان  منتشرشده اند.

در کارنامه کاری شما 20 سال سردبیری    نشریه نهال انقلاب که برای  کودک ونوجوانان  کشور منتشر می شد به چشم می خورد،  برای خوانندگان دوست نوجوانان  کمی از این نشریه خاطره انگیز بگویید؟

اولین شماره این نشریه در سال 1362 برای بچه ها منتشر شد و خوشبختانه با استقبال بسیار خوبی هم مواجه شد.این نشریه ابتدا هفته نامه بود و بعدها به دوهفته نامه تبدیل شد ، سالهابعد هم که قطعش بزرگتر شد به صورت ماهنامه در می آمد.اما اوج فعالیت های این نشریه در همان دهه های 1360 و 70 بود که  در تیراژ 300 هزار منتشر می شد که این تعدادخودش یک رکورد در چاپ نشریات کودک ونوجوان محسوب می شود والبته چیزی که مارا به انتشار این نشریه دلگرم می کرد نامه های فراوانی بود که از نقاط مختلف  کشور ،کیسه ،کیسه به دست ما می رسید.

به نامه ها جواب هم می دادید؟

شاید با ور نکنید قسمتی از این نامه ها  مربوط به بزرگترها و والدین بچه ها بود که  ما را امین خودشان دانسته بودندو  حتی مورد مشکلات زندگی و تحصیل فرزندانشان    هم با ما درد ودل می کردند وگاهی هم در مورد مطالب  نشریه  نظرات خوبی می دانند  که همه اینها بیانگر این بود که  که علاوه برکودک ونوجوان، بزرگترها هم نشریه ما را می خواندند، یعنی نهال در میان خانواده ها ی ایرانی  جایگاه خاصی پیدا کرده بود. من و دوستانم هم  در تحریریه نهال تلاش می کردیم پاسخ های  آنها را تا آنجا که در توانمان بود بنویسیم  و گاهی هدایایی ناقابل هم  مثل کتاب و.. برایشان بفرستیم.

 از مخاطبان قدیمی آیا هستن کسانی که هنوز هم سراغ این نشریه را بگیرند؟

 بله، گاه گد اری مخاطبینی که بنده را می شناسند هرگاه که صحبت می کنیم از خاطرات ان نشریه می گویند وافسوس می خورند از اینکه چرا  دیگر منتشر نمی شود. چند سال  قبل که در نمایشگاه مطبوعات غرفه داشتیم  خیلی از بازدید کننده ها که دیگر سن وسالی از آن ها گذشته بود وقتی به غرفه ما می آمدند حس نوستالژی بهشان دست می داد وبه این نشریه اابراز احساسات می کردند خیلی ها معتقد بودند که کودکی ونوجوانی آنها در زمان جنگ و موشک باران عراقی ها و تابستانهای خاطره انگیز آنها با نهال گذشته است.

فکر می  کنید رمز موفقیت نشریه نهال انقلاب در چه بود؟

مهم ترین  مساله،  نبود سرگرمی های مثل اینترنت و فضای مجازی در آن دوران بود، مساله بعدی که می توان به آن اشاره کرد،  محدود بودن نشریات کودک ونوجوان ما بود ما در اوایل  دهه شصت  شاید چهار تا نشریه بیشتر برای بچه ها نداشتیم که  کیهان بچه ها و رشد مهم ترین آنها بودند ودرآن مقطع زمانی این نهال انقلاب بود که در مدارس و روستاهها وشهر های مختلف ایران  و حتی محروم ترین نقاط کشور به طورمنظمی توزیع می شد ومخاطبان زیادی داشت.ما خوانندگانی  داشتیم که در شهرستانها داوطلبانه  در توزیع نشریه کمکمان می کردند .یادم است که  در آن ایام  دوستی داشتیم به نام آقای منتظری  که  از علی اباد کتول  برای ما مطلب می فرستاد.این دوست خوب نهال، مسئولیت پخش نشریه در شهر گرگان وتوابعش را داوطلبانه  به عهده گرفته بود و خیلی تلاش می کرد.  

از نویسندگان وشاعرانی  که در آن  زمان با شما همکاری داشتندودرواقع نوشتن را با این نشریه شروع کردند کسی را به خاطردارید؟

بله آقای  دکتر محسن پرویز ، علی آقا غفار ،بابک نیک طلب  و همچنین خود شما که الان  با من مصاحبه می کنید ،  اولین داستانهایتان رابا نهال انقلاب شروع کردید.

نهال انقلاب چندسال است که دیگر منتشر نمی شود؟

از سال 1362 تا 1383 بنده افتخار سردبیری اش را داشتم تا اینکه بازنشسته شدم. بعد از من هم فکر می کنم سه سالی منتشر شد تا اینکه متوقف گردید.البته از گوشه وکنار شنیده ام که قرار است این نشریه مجددا پا بگیرد.خدا کند که اینگونه باشد.

بچه های آن زمان را در  مقایسه بابچه های این نسل چگونه می بینید؟

کودکان ونوجوانان  آن دوره بیشتر متکی به قلم وکاغذ بودند وبچه های الان بیشتر روی آوردند بعه فضاهای مجازی . این درست که نسل امروز به خاطر ظهور اینترنت با دنیای سراسر جهان در ارتباط است و شاید معلومات و اطلاعاتش بیشتر از بچه های هم دوره من وشما باشد اما فراموش نکنیم که بچه های دیروز بسیار عاطفی تر و احساساتی تر از حالا بودند چون در دنیایی واقعی زندگی می کردند نه غیر واقعی !  دلیلش هم  نبودن همین اینترنت بود چون دنیای   مجازی متاسفانه روی افکار وروحیات بچه ها تاثیر منفی  می گذارد وآنها را از فعالیتهای فکری و احساسی دور می کندو این خیلی خوب نیست.

شما به جز مجله نهال در نشریه دیگری هم کافعالیت داشتید ؟

بله مدتی در هفته نامه  خانه خورشید که به همراه  روزنامه جوان منتشر می شد دبیر تحریریه بودم وبه همراه چند اهل قلم جوان وفعال  به کار مشغول بودم، منتهی این کار بسیار فشرده و کاملا روزنامه ای بود و سرعت، بیشتر از کیفیت بود.

از نگاه شما جه فرقی بین روزنامه و مجله  وجود دارد؟

اجازه بدهید  این  سئوال آخر شما را به صورت طنز جواب بدهم:   روزنامه چاپ کردن را  از آنجا که کاری عجله ای است ، می توان به پیچیدن یک ساندویچ در کاغذ تشبیه کرد اما انتشار مجله چون به زمان بیشتری نیاز دارد بیشتر شبیه چلوکباب است!

 

 

 

  • ---

مجله دوست نوجوانان -شهریور1395

دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ق.ظ

گفتگو با مجید راستی نویسنده کودک ونوجوان

رامین جهان پور


کتاب را نباید درخانه زندانی کرد

 

 

قبل از هرچیز شرح حالی از خودتان بفرمایید؟

متولد 1333 تهران هستم.از کودکی به خواندن کتاب های داستان و شعر علاقه مند شدم  و همین کتاب خواندن های دوران کودکی و   نوجوانی باعث شد بعدها دست به قلم ببرم و شروع کنم به داستان نوشتن. از سال  1359 هم به استخدام تلوزیون در آمدم ودر خدمت دوستان خوبمان در شبکه کودک و نوجوان بودم تا اینکه بازنشسته شدم و دوباره فعالیت های نوشتاری ام بیشتر شد.   در حال حاضر هم علاوه برنوشتن کتاب با یک سری از نشریات کودک ونوجوان هم همکاری دارم.

آیا در شروع کار نویسندگی مشوق ها یی داشتی که در نوشتن   کمکتان  کند؟

واقعیتش در آن دوران مثل حالا این همه تشکل و انجمن وکلاسها ومعلم های آموزش  داستان نویسی وجود نداشت تا از بچه ها نویسنده بسازد، بیشتر باتلاش و پشتکار خودمان نویسدگی را دنبال می کردیم ودرواقع بهترین راهنمای من و  امثال من در آن دوره خواندن کتاب بود همین خواندن ها باعث شد اصول نوشتن را ازدست نویسنده های  بزگ دنیا بیاموزیم.البته شاید معلم  انشایی پیدا می شد که گفتار ورفتارش از ما، بچه هایی اهل قلم وکتابخوان می ساخت.

چطورشد که وارد دنیای کودکان شدی ومثلا برای بزرگسالان ننوشتی ؟

بخشی از آن شاید به روحیاتم برمی گردد که به کودکان نزدیک تر است بخش دیگرش کتابهایی ی بودند که در کودکی می خواندم اما در کل باید بگویم که  ادبیات کودک و نوجوان دنیای قشنگی دارد.دنیایی پر از زیبایی و آرامش و  پراز نشاط وپاکی. هرکس وارد  این وادی می شود دیگر نمی تواند آن را رها کند.

 

اولین کتاب شما در چه سالی منتشر شد؟

در سالهای جوانی حدود 30 تا قصه  برای کودک ونوجوان  نوشته بودم و دنبال ناشری می گشتم تا آنها ر ا منتشر کند. یکروز وقتی توی خیابان جمهوری فعلی به انتشارات امیر کبیر رسیدم، متصدی انتشار کتابها وقتی اسمش به اسم من  خورد سری تکان داد و خیلی محترمانه گفت : برو و هروقت معروف  شدی بیا تا کتابت را چاپ کنم .ما فقط از نویسنده های   معروف کتاب  چاپ می کنیم. ومن  بی آنکه نا امید شوم دنبال انتشاراتی های دیگری رفتم تا اینکه  ناشری را پیدا کردم  که مسئول بررسی آثارش یک آقای نویسنده ای بود که به من گفت :اول باید داستانهایت را بخوانیم بعد وارد مذاکره شویم .مدتی بعد که برای خبرگیری از داستانهایم رفتم گفت دوتا از قصه هایت را انتخاب کردم که در یک مجموعه داستان مشترک از آ نها استفاده کنم ما داریم مجموعه داستا نی از نویسندگان تازه کار چاپ می کنیم که قصه های تو شامل این مجموعه می شود.به هرحال اولین کارهای من به این  شکل چاپ شد.وباعث شد به نوشتن تشویق شوم وکارهای بعدی ام را با دقت بیشتری بنویسم اما اولین کتاب مستقلم در سال 1355 منتشر شد که اسمش  « پسرک وخورشید » بود.

 

پس از نقش ناشران در سرنوشت نویسندگان نوقلم  نمی توان غافل بود ؟

دقیقا. ناشرها نقش تعیین کننده ای در تشویق یا ناامیدی نویسندگان تازه کار دارند چون بعضی از ناشرها به آثاری که واقعا قابلیت چاپ شدن  داشته باشند بها می دهند و استعدادها را کشف می کنند، اما درکل یک نویسنده تازه کار هیچ وقت نباید با نوشتن  یک داستان  سطحی و معمولی انتظار کتاب شدن کارش  را داشته باشد.

 

شما خودتان در چاپ مطالبتان این  دقت  را دارید ؟

من چهل سال از چاپ اولین کتابم می گذرد ولی باور کنید همین الان هم که می خواهم  داستانی را برای چاپ به مجله ای بسپارم    سعی می کنم نوشته ام آنقدر به پختگی رسیده باشد که بعدها  وقتی  به صورت کتاب درآمد، از چاپ آن احساس  پشیمانی نکنم.

 

آقای راستی شاید خیلی از نوجوانهای نسل جدید، ندانندکه قصه معروف «علی کوچولو» که بچه های دهه شصت را پای تلوزیون می کشاند کار شما بود این کار تصویری که به خاطرات خیلی از بچه های دوران جنگ پیوند خورده است از کجا شروع شد؟

در اوایل دهه شصت که بری کیهان بچه  ها قصه می نوشتم، 30 قسمت ازاین قصه های به هم پیوسته را به عنوان  ماجرا های علی کوچولو در آنجا چاپ  کردم ،در همان دوران چون در شبکه کودک تلوزیون هم کار می کردم به مسئولین سیما پیشنهاد دادم که اگر امکانش هست این قصه تبدیل به برنامه تلوزیونی شودکه شورای پخش تصویب کرد و این کارها از تلوزیون پخش شد.

و مورد استقبال خیلی از دانش آموزها از جمله خود من قرارگرفت ؟

طبیعی است، در آن دوران به خاطرنبود اینترنت و وسایل مجازی   بچه ها اکثر برنامه های تلوزیون را دنبل می کردند و برنامه علی کوچولو هم تبدیل به نوستالژی بچه های دهه شصت شد.

وضعیت  ادبیات کودک ونوجوان در کشور را چگونه  ارزیابی می کنید؟

من فکر می کنم ادبیات  کودک و نوجوان نسبت به ادبیات  بزرگسال  وضعیت بهتری دارد و کمی جلوتر است و ما باید این را به فال نیک بگیریم. اما باید وضعیت بهتر از اینها هم بشود مشکلی که الان با آن روبرو هستیم تیرا ژ پایین کتاب ها ست که در مقابل جمعیت چندمیلیونی کودک ونوجوانی که در کشور وجود دارد،    اصلا جوابگو نیست.، علاوه برآن توزیع نا مناسب کتاب های کودک ونوجوان در سراسر کشور است که با ید یک فکر اساسی به حال آن  بکنیم .

به نکته خوبی اشاره کردید شما از نویسندگان پرکار دهه شصت بودید،چرا فروش وتیراژ  کتاب های آن زمان بهتر از حالا بود ؟

در آن زمان  کتا بهای من حتی به چا پ چهارم هم  می رسیدند.چون  پیروزی انقلاب جهشی در مردم ایجاد کرده بود که همه تشنه آگاهی و دانستن شده بودند.خب مساله مهم  دیگر هم این است که شاید شرایط فرهنگی اوایل انقلاب با حالا فرق می کرد وشایدواقعا متولیان فرهنگی آن روزها فعال تر از  حاالا بودند. من یادم است در سال 1367 کتابی از من توسط یکی از ناشران دولتی با تیراژ20  هزار نسخه منتشرشدکه که  « اینجا خانه من است »  نام داشت .تیراژ 20 هزار برای یک نویسنده موفقیت بزرگی محسوب می شد..

چه راهکاری برای تشویق شدن بچه های این دوره  به کتابخوانی، دارید؟

ببینید من زمانی که هنوز از تلوزیون بازنشسته نشده بودم به مناسبت هفته کتاب  برنامه ای را ترتیب   داده بودم که با این شعار    محوری شروع می شد که:« حتما  نباید کتاب بخری، مهم این است که کتاب بخوانی.» در این برنامه بچه ها رابه خواندن  کتاب ویا عضویت در کتابخانه ها تشویق می کردیم.الان هم اگر هرناشری کتاب های خوب یک نویسنده را مثلا با 30هزار نسخه  چاپ کند و مراکز فرهنگی آن را فقط برای کتابخانه های سراسر ایران تهیه کنند  و بعداز اطلاع رسانی دراختیار بچه ها بگذارند، خیلی بهتراز این خواهد بودکه کتابهای 500 نسخه ای ما توی قفسه کتابفروشیهای تهران گم شوند و اصلا به شهرستانها نرسند.

خیلی از نوجوانها هم از توزیع نامناسب کتابها گله دارند خصوصا بچه هایی که درشهرستانها وروستاههای دور زندگی ی کند؟

ببینید توزیع کالاهای فرهنگی ، مقوله بسیار مهمی است که باید به اهمیت آن پی ببریم. درواقع می توان گفت پایه تولید هر محصولی ، توزیع آن  است. اگر کتاب به  خوبی  توزیع نشود، هم تیراژ آن  پایین می آید و هم فروش آن  کم می شود، پس اگر متولیان فرهنگی ما ، دفاتر توزیع قوی و با پشتوانه ای را در شهرهای  سراسر کشور احداث کنند  محصولات  تولیدشده به راحتی به دست مخاطب خواهد رسید.

در مود نشریات کودک ونوجوان چه صحبتی دارید؟

نشریات ما هم متاسفانه مثل کتاب مهم ترین مشکلشان توزیع نا مناسب است.البته به جز نشریات رشد که توسط آموزش و پرورش منتشر می شوند.

 

خیلی ها  می گویند ارگانهای  مهمی مثل  آموزش و پرورش و صداوسیما قبلا -در دهه های شصت و هفتاد - در زمینه کالاهای فرهنگی برای بچه ها بیشتر از حالا اطلاع رسانی می کردند نظرشما چیست ؟

خب  کیفیت کارهر دوره ای به سلیقه مدیران و متولیانش برمی گردد .ببینید در سراسر دنیا تمام شهرداری ها مثل کشور خودمان یک بخش فرهنگی دارندکه کارساخت وساز کتابخانه ها وفرهنگسراهااطلاع رسانی در مورد کتاب و نشریات فرهنگی ادبی را برعهده دارند.یکی از وظایف شهرداری ها تا انجا که من اطلاع دارم سر وسامان دادن به کیوسک های روزنامه فروشی است.وقتی در فلان شهرستان با کلی  جمعیت،  بیشتر از یک دکه روزنامه فروشی وجود ندارد چگونه باید انتظار داشته باشیم دانش آموز ما با سواد بار بیاید. مثال دیگری می زنم: اگر در محل زندگی ما  یک نانوایی وجود داشته  باشد، ما سعی می کنیم هرروزنان تازه وگرم بخریم امااگر نباشد کم کم انگیزه امان برای خوردن  نان گرم کم می شود وودوست نداریم برای خرید نان 10 کیلومتر راه را طی کنیم، پس هفته ای یک بار به نانوایی می رویم و به اندازه یک هفته نان می خریم ونان مانده وبیات مصرف می کنیم وکم کم یادمان می رود که باید نان گرم بخوریم.

 در مورد چاپ  نشریات کودک ونوجوان چه صحبتی دارید ، به نظر شما نسبت به گذشته  بهتر شده یا نه ؟

تعداد نشریات این گروه سنی بسیار کم است وجوابگوی مخاطبین  کودک ونوجوان  نیست در حال حضر اکثر نشریات  کودک ونوجوان در  استان های قم وتهران منتشر می شوند.چرا نباید هر استانی از ایران یک نشریه سراسری کودک نوجوان داشته باشد؟این کارها غیر ممکن نیست ،فقط کمی همت می می خواهد و توجه به نیاز فرهنگی این قشر.

آیا اهل کتاب هدیه دادن هستید ؟

خیلی زیاد .من معتقدم نباید کتاب را در خانه زندانی کرد.کتاب باید دست به دست شود وهمه از آن استفاده کنند ، در  بعضی از کشورهای اروپایی مردم توی اتوموبیل ها ومترو ها و روی  نیمکت پارکها کتابهایشان را بعد از خواندن جا می گذارند تا هرکس  که خواست از آن استفاده کند.

 

اگر به گذشته برمی گشتید دوست داشتید دوباره نویسنده شوید؟

حتما.چون  من این حرفه را به  اختیار خودم انتخاب کردم و کاملا از آن راضی هستم.

 

 

حرف آخر ؟

نویسندگان وشاعران کودک ونوجوان باید حمایت شوند چون این افراد در مقابل قوه تخیل و رویاهای  آینده سازان ما  احساس تعهد ومسئولیت می کنند.هرچقدر قوه تخیل بچه ها قوی تر باشد در آینده آنها افراد باهوش تر  و با نشاط تری  خواهند شد  ویکی از ابزارهایی که در باروری تخیل بچه ها تاثیرگذار است همین ادبیات کودک ونوجوا ن و خواندن نشریات  وکتابهای این گروه سنی است.

 

 

 

 

 

  • ---