رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

روزنامه آسیا

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۵۵ ب.ظ

روزنامه آسیا -

..............................................

حس زیبای نویسندگی در گفتگو با رامین جهانپور

رودخانه ای از داستان به سوی دریای مهربانی جاری…

حس زیبای نویسندگی در گفتگو با رامین جهانپور :رودخانه ای از داستان به سوی دریای مهربانی جاری…   جواد لگزیان

جواد لگزیان


 

رامین جهانپور با قلبی سرشار از دوستی و مهربانی چهره ای همیشه به یادماندنی است.او درست مثل داستان هایش است و با دیدارش می فهمی هنوز هستند آدم های خوبی که مثل داستانها آرام و دریایی اند و پاک.او با بال های خاطراتش می بردت تا احساسات نیک انسانی خوش قلب و برایت از نور می گوید و نور.در داستان های او جریان دارد مهتابی از روشنی که به اعماق وجود پیوند می خورد. حتی در معمولی ترین دیالوگ های این داستان ها حسی عجیب انسانی حضوری به شدت دارد .

به این بخش از داستان جهانپور در کتاب دوبلور دقت کنید تا دریابید به بهانه پوستری از بوگارت او دوست داشتن را چه زیبا تصویر می کند. “چشم های زن به پوستر پشت شیشه گره خورد. همفری بوگارت کت و شلوار روشنی به تن داشت و در حالی که کلاه شاپوی سفید رنگش را به سبک گنگسترها روی سر گذاشته بود توی قاب بود. زن موهای خیسش را زیر رو.سری لغزاند و یک لحظه خنده از روی لبانش محو شد و آهسته پرسید: “هنوز هم مثل قبل عکسشو دوست داری؟” مرد با خنده گفت: “چرا که نه؟” زن گفت: “آخه قرار بود روی دیوار خونه جدید دیگه از این عکسها نچسبونی. قولت یادت رفته؟”.مرد گفت: “آخه این همفری بوگارته.”زن گفت: “هر کی می خواد باشه.”مرد که خنده روی لبانش خشک شده بود سرش را پایین انداخت و دیگر حرفی نزد. اگر عصبانی می شد، ماه عسلشان به هم می خورد و دوست نداشت این اتفاق بیفتد.”

در گرگ و میش هوا ، دوبلور، چشم های خیس، لابه لای گریه،آقای سلینجر، پیانو، سوژه، کولی، باغ گل رز، مارمولک و همفری بوگارت۱۱ داستانی هستند که در دوبلور می توان خواند. نشر روزگار مجموعه داستان دوبلور را در ۴۸ صفحه، در قطع رقعی و با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه و با قیمت ۱۸۰۰ تومان منتشر کرده است.به بهانه انتشار این کتاب گفتگوی ما با رامین جهانپور عزیز را بخوانید.

درباره خودتان برای آشنایی بیشتر خوانندگان آسیا بگویید؟

متولد ۱۳۵۱ در رودبار زیتون هستم. و سالهاست که در منطقه ۲۲ تهران (محله دهکده المپیک) زندگی می کنم در حال حاضر کارمند مجله تخصصی بنادر ودریانوردی( بندرو دریا) هستم وخوشحالم که دنیایم درحال وهوای چاپ ونوشته می گذرد . درکنار این با همشهری محله منطقه خودمان ۲۲ و چند تا ازنشریات کودک ونوجوان همکاری دارم . تا این لحظه هم هفت جلد کتاب درزمینه کودک ونوجوان ازمن منتشر شده که می توانم ازمجموعه داستان های« دوبلور »، «رودخانه ای که می رفتیم» (نشر روزگار )،« گوشه هایی اززندگی نویسندگان بزرگ» و «جوجه قمری تنها» (انتشارات توسعه کتابخانه های ایران ) نام ببرم .

بهترین کتابی که خواندی کدام کتاب بود؟

کتاب های زیادی در عالم ادبیات خوانده ام که بسیار هم در فعالیتهای نوشتاری وزندگی ام موثربودند .اما بهرحال هر نویسنده ای با یک سری ازکتابها ارتباط صمیمی تری برقرار می کند .واقعیتش در نوجوانی یک کتاب نازک کم حجم، باورق های کاهی خواندم که دربین کتابهای برادربزرگترم بود به اسم «پسرک ورویا » این کتاب یک قصه اجتماعی ساده بودکه یکروزاززندگی یک نوجوان فقیر رانشان می داد ، خیلی تحت تاثیرآن داستان قرار گرفتم. نویسنده این کتاب هم اکبر نعمتی بود ،هنوزهم آن کتاب را درمیان کتابهای کتابخانه کوچکم حفظ کرده ام .رمانهای سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی ،داستان یک شهر از احمدمحمود وپیرمرد ودریای ارنست همینگوی هم ازبهترین رمانهایی بوده اندکه تابحال خوانده ام وهمیشه درذهنم ماندگارند.

نویسندگی چه حسی دارد؟

نویسندگی برای من حسی است مثل نفس کشیدن وزندگی کردن وا گربخواهم واضحتر بگویم منظورم این است که این نوشتن است که به زندگی من معنا می دهد . هرگاه ا زنوشتن داستان ، یادداشت ، مقاله و خاطره دور شده ام احساس پوچی عجیبی مرا دربرمی گیرد.

در زندگی شخصی ام فضیلتهای ناچیزی دارم که همواره مثل عضوی جدایی ناپذیر از بدنم بامن هستند ومرا همراهی می کنند. این فضیلتها در خون ورگ وجان من ریشه دوانده واز کودکی با من بوده اند وشاید همینهایند که مرا همیشه ازگزند مصایبات ماد ی وهوی و هوسهای مزاجی زندگی حفظ کرده اند. بارها ی بار شده که ازشنیدن یک قصه یا افسانه کهن چنان لذتی برده ام که هرگز از دالان پرپیچ وخم ذهنم بیرون نرفته. وگاه از روی کاغذ آوردن چند سطر دلنوشته آنقدر آرام می شوم که انگار قوی ترین مسکنها را به خوردم داده اند. من عاشق عطر کتابها ،مجله ها وروزنامه های رنگ ورورفته ام هستم که همیشه در کنار آنها زندگی می کنم وهراز چند گاهی شخصیتهای ساده، فقیر وصمیمی داستانهایم را در خواب می بینم .بسیا ر برایم پیش آمده که ازشنیدن آهنگ پیانووساکسیفون اشک در چشمهایم نشسته وبا شنیدن صدای رعدو برق وآواز باران چشمانم درخشیده وبه وجد آمده ام .من همیشه دلم برای شیروانیهای روستای کوهستانیمان تنگ می شود وصدای زنگوله گوسفندها از چراگاههای دور آنهم شبا هنگام را گاهی در خواب می شنوم .گاهی به کودکی ونوجوانی ام می روم وبه همراه دوستان آن دوران در کوچه پس کوچه های بارانی می گردیم و چندلحظه بعد همدیگر را گم می کنیم .من با همین فضیلتها ورویاها زنده ام وهنوز جیک وجیک گنجشک وقارقار کلاغ بهترین ودلنشین ترین آهنگ زندگی من است ….

یک نوستالژی غریب نسبت به نوجوانی در آثارت موج میزند از این حس بگو؟

ما بچه های نسلی هستیم که به نسل نوستالژی معروفند .بهرحال کودکی ونوجوانی من درشرایطی گذشته که همه چیزساده وبی آلایش ودور ازهیاهوی مدرنیته وتکنولژی بود.مساله دیگری که باید به آن اشاره کنم ،وابستگی من به دوران نوجوانی است که بسیار آن را دوست دارم .همین علاقه ام به گذشته خصوصا نوجوانی باعث شده که در داستانهای کوتاهم همیشه نوجوانی خودم را جستجو کنم وبه آن دوران فلش بک بزنم.ازطرفی محیط سرشار ازطبیعت رودبار که نوجوانی ام درآنجاگذشت د قیقا زمانی بودکه نوشتن را تازه شروع کرده بودم بخاطرهمین از نوجوانیهای خاکستری ام ،خاطرات بسیاری دارم که دوست دارم بنویسم.

از اولین اثر چاپ شده تان بگویید؟

۱۵ سالم بود که به تشویق یکی ازمعلمهای هنرم (آقای سخایی ) داستان کوتاهی را برای یکی ازنشریات کودکان آن زمان فرستادم.داستانم خوشبختانه چاپ شد وهمان ،تشویق بزرگی شد تا داستاننویسی برای نوجوانان را با جدیت بیشتری دنبال کنم. اولین کتابی هم که ازمن چاپ شد در سال ۱۳۸۸ بود که «گردوریزان »نام دارد.

برای رونق در بازار کتاب چه ایده ای پیشنهاد می کنید؟

به نظر من برای رونق پیدا کردن بازار کتاب در ایران در وهله اول باید ارگانها ومتولیان فرهنگی دولت ازاین مقوله حمایت کنند . .متاسفانه بودجه فرهنگی دولت کمتربرای ارتقاو پیشرفت کتاب وکتابخوانی هزینه می شود .ارزان شدن قیمت کتاب وپرتیراژشدن آن وتبلیغات واطلاع رسانی مناسب نقش پررنگی را میتواند در اشاعه فرهنگ کتاب ومطالعه داشته با شند.ما دوتا ارگان فرهنگی درکشور داریم که متاسفانه نسبت به دهه های اولیه انقلاب خودشان را از مقوله کتاب وکتابخوانی دور کرده اند.شایدهم سیاست مسئولینشان به این شکل باشد.اگرآموزش وپرورش و صداوسیما اطلاع رسانی ونگاه دلسوزانه تری به مقوله کتابهای غیر درسی و مطالعه آزاد داشته باشند، وضعیت کتابخوانی ما دگرگون خواهد شد اگر وضعیت مطالعه در کشوربهترشود مسلما به سود فرهنگ ما تمام خواهد شد.

رودخانه همیشه جاری در کتاب شما به کدام دریا میرود؟

اگرمنظورتان مجموعه داستان رودخانه ای که می رفتیم است باید بگویم که این ۲۳ قصه راباالهام ازخاطرات نوجوانی خودم نوشته ام ونسبت به بقیه آثارم بیشترمورد توجه مخاطبین وقشراهل قلم قرار گرفته ودوست دارم این رودخانه خاطرات من به دریای ذهن بچه های این نسل راه پیدا کند تا بدانند که نسل های قبل تر چگونه ودر چه حال وهوایی زندگی کرده اند.


 سوژه هارو چطور انتخاب می کنید ؟

درپیدا کردن سوژه گاهی از مناظر اطرافم کمک می گیرم .گاهی از مشاهده یک اتفاق ساده در بیرون یا داخل منزل وگاهی از خاطرات گذشته البته نوشتن داستان برای نویسنده ها حالت های متفاوتی دارد. گاهی موقع نوشتن ، سوژه خود به خود میاید ودر ذهن می نشیند .گاهی در حین مسافرت، داخل تاکسی ، اتوبوس ، مترو ، توی خیابان سوژه ای می بینی واحساس می­کنی اگر بنویسیش بد قصه ای نمی شود . نکته دیگر اینکه یک نویسنده تازه کار زمانی می­تواند به نوشتن امیدوار باشد که اندوخته مطالعاتیش زیاد باشد ومن در همین جا داخل پرانتز بگویم که داستان نویسی از جمله هنرهایی است که یک شبه یا حتی یکساله نمیتوان درآن حرفه ای شد . پیشرفت کردن دراین مقوله احتیاج به تمرین مطالعه و سخت جانی دارد .

 چرا داستان کوتاه را انتخاب کردید؟

من بیشتر کارهایم داستان کوتاه است . دلیلش هم این است که این سبک از ادبیات را دوست میدارم .البته من ازنوجوانی رمان خوان قهاری بودم اما بعدها گرایشم بیشتر به سمت داستان کوتاه رفت .علتش این بود که در زمان نوجوانی اگر داستان کوتاهی می نوشتم نشریه ای بود که آن را چاپ کند بعد که انعکاسش را در بین دوستان وهمکلاسی ها و اقوامم می دیدم ، بیشتر دوست داشتم روی این زمینه کارکنم ،امادرآن زمان مثلاً هیچ ناشری پیدا نمی شد که از رمان یک نوجوان استقبال کند . گاهی هم جذابیت ونوع نوشتن بعضی از داستان کوتاه هایی که میخواندم آنقدر تاثیر گذار بود که به این نوع نگارش علاقمند شدم . مثلاً کارهای کوتاه هدایت ،چوبک ، بزرگ علوی ، بهرام صادقی ، احمد محمود یا استادان داستان کوتاه جهان مثل چخوف ، همینگوی ، سلینجر و موپاسان در من انگیزه ایجادمی کرد .برخی از داستان های کوتاه ماندگار انقدر تاثیر گذارند که پیام آنها را در قالب چندین رمان هم نمیتوان نوشت .

از چه کسانی درنوشتن تاثیر می­گیرید؟

بدیهی است که هرنویسنده ای دراوایل نوشتن از نویسندگانی که بیشتر ازآنها کتاب خوانده تاثیرپذیراست اما به هرحال این تاثیر پذیری نباید ادامه داشته باشد .نویسنده ای در نوشتن موفق است که وقتی اسلوب نوشتن راآموخت ،سبک وسیاق مختص به قلم خودش را پیدا کند . شما اگر درنثر نویسندگان پیشرو ایران در دهه ۴۰ دقت کنید متوجه می شوید که هیچکدام ازآنها شبیه به هم نمی نویسند به هرحال من به ادبیات روستا یعنی داستانهایی با فضاهای بومی بسیار علاقمند م گاهی برخی از دوستان نویسنده ام به من می گویند که توصیفاتت درداستانهایی که در حال وهوای روستا وطبیعت اتفاق افتاده شبیه به محمود دولت آبادی است .در کل باید بگویم که من از میان سبک های مختلف ادبی ، سبک داستانهای « کوه یخی » ، که ارنست همینگوی خالق آن است را بیشتر از سایر سبک ها دوست دارم .

ویژگی یک داستان موفق چیست ؟

دریک داستان کوتاه یا رمان موفق از نظر من مهمترین کاری که باید یک نویسنده از خود نشان بدهد این است که باترفندی که نشأت گرفته از بلوغ ، خلاقیت ، تکنیک ونوع نثرش هست خواننده را با خود همراه سازد دراین نوع مواقع خواننده به یک نوع همزاد پنداری با نویسنده می رسد واثر را رها نمی کند . شروع – اوج و فرود داستان نکات بسیار کلیدی برای نوشتن یک داستان هستند.

توصیه شما به علاقمندان نوشتن؟

بخوانند وبنویسند هرچه بیشتر بخوانند ، بهتر مینویسند اول ذهنشان را از کلمات و واژه ها پر کنند وقتی ذهن لبریز شد خود به خود نوشته ها وسوژه ها بر روی کاغذ سرریز می شود . خواندن مجله ، روزنامه ، کتاب ، خیلی درباروری استعداد ها موثر است .من معتقدم مطالعه بهترین آموزگار برای نویسنده شدن است .

و حرف آخر شما ؟

آرزوی قلبی من این است که کلا فرهنگ مطالعه مثل خواندن کتاب ونشریات آنقدردربین مردم گسترش پیدا کند که همه مردم به یک نوع بلوغ فکری وآگاهی در زندگی دست پیدا کنند .ادبیات و کتاب همیشه جزموثر ترین مقوله های زندگی در بهبود فرهنگ مردم درتاریخ بوده اند.

 

  • ---

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی