رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

دوست نوجوانان -تیرماه 1394

يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۵۸ ب.ظ

نوجوانان بهترین منتقدان داستانهایشان هستند!

..............................................

مصاحبه با نورا حق پرست نویسنده کودک ونوجوان

........................................................................

گفتگو از : رامین جهان پور

 


نورا حق پرست متولد 1340 درتهران است ایشان کارشناس ادبیات و زبان فارسی می باشند و در حال حاضر  مدیر یت بخش نظارت برآثار چاپ کتابهای کانون پرورش فکری کودک ونوجوان را برعهده دارند. خانم حق پرست در زمینه ادبیات کودک ونوجوان کارنامه پرباری دارد، ازسردبیری نشریات رشد در سالهای مختلف گرفته تا نویسندگی و سردبیری برنامه های رادیو وتلوزیون و کارشناسی در حوزه هنری  و کانون پرورش فکری  ومعاونت فرهنگی شهرداری تهران .  ایشان  بیش از60 جلد کتاب هم برای کودک ونوجوان منتشرکرده اند به اضافه چند کتاب ترجمه که   می توان برای مثال از داستان «رامونا وپدرش » نوشته بورلی کلیری و «خروس جهانگرد »نوشته اریک کارل نام برد، ازکتابهایی تالیفی اش  برای  کودکان می توانیم به مجموعه داستان «راه بهتر » ، «یادهای کودکی » دنیا چقدر بزرگ است و رمانهای «ستاره ای به نام غول» «زمستان سبز» و «آواز هایم برای تو»  که برای نوجوانان نوشته شده اشاره کنیم . خانم حق پرست گفته هایش به صمیمیت کتاب های داستانی است که نوشته ودر آینده قرار است بنویسد  و ما بخوانیم .گفتگوی ما با این نویسنده  با سابقه  دردفتر انتشارات کانون پرورشی فکری کودک ونوجوان  درخیابان خالد اسلامبولی شکل گرفت که با هم مرور می کنیم .

چطور شد که اصلا نویسنده کودک ونوجوان شدید ؟

علاقه به نوشتن ازدوران کودکی با من بود .بعدها که بزرگتر شدم علاقه ام به نوشتن برای بچه ها تبدیل به عشق شد. چون من همیشه احساس می کردم روحیات من به دنیای بچه ها نزدیکتر است تا دنیای بزرگسالان ، با اطمینان می توانم بگویم که نوشتن برای این گروه سنی را به دلخواه خودم انتخاب کردم وبسیار هم ازاین بابت خوشحالم.

ازچه تاریخی شروع به نوشتن کردید؟

ورودم به دنیای ادبیات کودک با دعوت شدنم به یک برنامه رادیویی شروع شد .آن روزها من چهارم یا پنجم دبستان را می گذراندم.شعر کوتاه وکودکانه ای  که برای خودم سروده بودم را به برنامه کودک رادیو فرستادم که پذیرفتند واز من دعوت کردند دربرنامه آنها شرکت کنم .وقتی وارد استودیو رادیو شدم پسر- دختر هایی را دیدم که اکثرا از من بزرگتربودند ودر واقع دوران نوجوانی را می گذراندند،درآنجا بود که مسئولین آن برنامه رادیویی  ازمن درخواست  کردند  با آنها همکاری کنم. من هم ازهمان روزها به تشویق پدرم که مردی اهل مطالعه بود  وکتابخانه ای هم در منزل  داشت شروع به نوشتن نمایشنامه وداستانهای کودکانه وقطعات ادبی  کردم وکم کم تبدیل به یک همکار برای آنها شدم و این همکاری تا دوران نوجوانی ادامه داشت .بعد ازانقلاب هم  ازاسال1364به استخدام کانون درآمدم وفضا برای ادامه فعالیتهایم بیشتر   فراهم شد.

بهترین کتاب هایی که درنوجوانی خواندید؟

زمانی که ما نوجوان بودیم انتشارات امیرکبیر یک سری کتاب برای کودک ونوجوان منتشر می کرد که معروف به کتاب های طلایی بودند .این کتابها را به راحتی می شد در آن زمان  از کتابفروشیهای داخل تهران وحتی شهرستانها تهیه کرد .کتابهای طلایی در واقع معروفترین رمانهای کلاسیک جهان بودند که  با جلدو وصفحه آرایی زیبا  برای نوجوانان منتشر می شد  و در بین دانش آموزان هم طرفداران زیادی داشت .  آن کتابها  در اصل برای بزرگسالان  نوشته شده بود  اما مترجمانی که با این انتشارات همکاری داشتند برای اینکه فهم داستانها را برای نوجوانان آسان تر کنند کتابها را به زبانی ساده وروان به فارسی برگردانده بودند. رابینسون کروزوئه  نوشته دانیل دفو ، بینوایان  اثر ویکتور هوگو ، سپید دندان  نوشته جک لندن  وجزیره  اسرار آمیز نوشته ژول ورن  چند تا از آن کتابها  بودند که خواندنشان    در آن حال وهوا واقعا  می چسبید.

آیا در آن زمان با نشریات کودک ونوجوان  هم آشنا بودید ؟

بله آن روزها بیشتر نشریات کیهان بچه ها وپیک می خواندیم که بیشتر در دسترس بودند.حتی من یادم هست که در کیهان بچه های آن زمان نوشته هایی هم ازمن چاپ شد. نحوه مجله خریدن من هم در دوران نوجوانی داستانی داشت من همیشه ازدکه های روزنامه فروشی نشریات قدیمی وتاریخ گذشته را به قیمت ارزانتری  می خریدم تا همیشه برای نشریه خواندن مطلب داشته باشم .مثلا با پول یک کیهان بچه های  تازه ازراه رسیده می شد سه تا  نشریه تاریخ گذشته خرید که اغلب با پول تو جیبی ام این کار را انجام می دادم.

اولین کتابی که ازشما به صورت مستقل چاپ شد چه نام داشت ؟

اولین کتاب من یک قصه کودکانه بود به اسم  «یک سبد گل »که در سال 1359 توسط یک ناشر خصوصی منتشر شد.دومین کتابم هم برای نوجوانان بود به اسم «شب خاکستری» که اگر اشتباه نکنم در سال 1364 توسط انتشارات  وزارت ارشاد اسلامی  چاپ شد. این کتاب در همان سال در دریک مراسم فرهنگی که به مناسبت دهه فجر برگزارشد توانست عنوان بهترین کتاب نوجوانان کشور را را کسب کند.

کدام یک از کتاب هایتان رابیشتر از بقیه دوست دارید ؟

من  اکثر کارهایم را دوست دارم وبا هرکدام از آنها خاطراتی  دارم .اما حالا که پرسیدید بد نیست اشاره ای داشته باشم به داستان  بلند  زمستان سبز که در واقع با الهام از زندگی خودم آن را  نوشته ام .داستان به روزهای  پر التهاب پیروزی انقلاب در سال 57 اشاره دارد.کتاب دیگری  که با آن ارتباط احساسی بیشتری دارم رمان نوجوان «آوازهایم برای تو»  نام دارد که قصه اش مربوط به نوجوانانی است که به بچه های نسل جنگ  معروفند .نوجوانهایی که زندگی اشان  تحت تاثیر روزهای جنگ گذشت .

 

برای نوشتن داستان هایتان چقدر با  کودکان  ونوجوانان ارتباط دارید؟

بسیار زیاد. من هیچوقت سعی نمی کنم خودم را از آنها دور وجدا نگه دارم برایم هم پیش آمده که فصلی از یک رمان را برای نوجوانان نوشته ام اما مدتی بعد پس از دیدار با یک نوجوان امروزی متوجه شدم که چقدراز دنیای او دور بوده ام .بعد ناچار شدم یک فصل از داستانم را  کاملا حذف کنم ودوباره بنویسم چون قطعا حال وهوای  زندگی نوجوانان امروز با نوجوان هم نسل من بسیار متفاوت است. به نظر من نویسنده هرچقدر بیشتر به کودک ونوجوان امروزنزدیک تر باشد نوشته هایش هم به روز  تر خواهد شد.در یکی ازسفرهایی هم که به یکی ازشهرستانها داشتم  وقتی داستانم را در جلسه ای برای نوجوانان خواندم نقدها ونکته نظرات تاثیر گذاری  از آنها شنیدم که به جراات می توانم بگویم تا بحال ازهیچ نویسنده وکارشناس بزرگسالی  نشنیده بودم وبرایم بسیار عجیب  بو د. بنظر من نوجوانان بهترین منتقد کتاب هایی  هستند که در مورد خود آنها نوشته شده .

 آیا خاطره ای از دوران نوجوانی اتان دارید که برای ما تعریف کنید ؟

خاطره زیاد دارم اما یکی از آن خاطراتی که هیچوقت از ذهنم بیرون نمی رود مربوط به زمانی است که  تازه وارد نوجوانی شده بودم. یادم هست  معلم انشای ما که یک خانم بود ازمایک انشاء  خواسته بود  و من حاضر نکرده بودم . وقتی معلم پرسید کی انشایش را حاضر نکرده خجالت کشیدم  جلوی بچه های کلاس واقعیت را بگویم . بخاطر همین وقتی نوبت من شد دفتر خالی انشاام را بردم پای تخته و همانطور که به دفتر سفیدم نگاه میکرد م انشاام را خواندم در واقع برای بچه های کلاس وخانم معلممان  چیزی را به عنوان انشاء  تعریف کردم که ننوشته بودم .اتفاقا انشایم هم  خیلی خوب بود . بعد از خواندن انشا معلم از من خواست که دفترم  را به او بدهم تا نمره بدهد . وقتی با  این پیشنهاد خانم معلم روبرو شدم دیگر نفهمیدم چه شد احساس کردم کلاس با دانش آموزانش دارد  دور سرم می چرخد ! خانم معلم  این موضوع را پیش دانش اموزان بیان نکرد اما  بعد از زنگ تفریح مرا صدا کرد و به انشا ء ننوشته ام  نمره بیست داد .آن  روز اوحرفی به من زد  که پس ازگذشت سالها هنوز هم  در گوشم است اول از من      پرسید در آینده می خواهی چکاره شوی؟ گفتم :یک نویسنده خوب که به مردم مملکتش خدمت کند. خانم معلم گفت اما یک نویسنده خوب هیچوقت نباید به کسی دروغ بگوید .ازاین حرفش خیلی خجالت کشیدم اما درعوض خاطره اورا سالهاست  که باخود مرور می کنم.

کانون پرورشی فکری کودک ونوجوان  برای کشف استعدادهای نوجوانان در زمینه شعر وداستان نویسی  چه برنامه هایی دارد؟

ما درکانون  کلاس ها وجلسات شعر وداستان برای گروههای سنی کودک ونوجوان داریم چه در تهران وچه در شهرستانها و.مسئولین  کارشناسی ما که در زمینه استعدادیابی فعالیت دارند موظفند استعدادهای برجسته کودک ونوجوان را به مرکز معرفی وآثار آنها را برای بررسی به ما بسپارند ما داستانهای انتخاب شده را در یک مجموعه قطور جمع می کنیم واز طریق انتشارات کانون منتشر می کنیم تا هم استعداد نوجوانها کشف شود وهمینکه  کودکان ونوجوانان ما قلمشان را زمین نگذارند.

 

 به عنوان کسی که سالهاست داستان می نویسد چه توصیه ای برای نوجوانانی دارید که تازه قلم بدست گرفته اند ودوست دارند در آینده نویسنده ای حرفه ای شوند؟

به نظر من چند چیز مهم است که به نوشتن کمک می کند یکی اینکه یک نویسنده در وهله اول باید سبکش  را برای نوشتن انتخاب کند مثلا اگر دوست دارد داستان علمی- تخیلی بنویسد دراین زمینه باید داستانهایی را که با این سبک و سیاق  نوشته می شوند بیشتر بخواند اگر هم می خواهد واقع گرایانه  بنویسد  باید از اتفاقهای روزمره اطرافش شروع کند مثل رفتن به مدرسه، قدم زدن در کوچه نسشتن در مترو واتوبوس و....کلا توصیه من این است که  یک نویسنده تازه کار بیشتر ازمطالعه درسبک های مختلف ادبی ، باید برای تمرین های نوشتاری اش  وقت بگذارد وبیشتر از اینکه داستان بخواند باید  بنویسد تا قلمش به آن پختگی لازم برسد .نکته بعد مسافرت است ،سفر رفتن به یک نویسنده کمک می کند تا با گویش ها ، فرهنگها ونژادهای مختلف بیشترز آشنا شود ودرنتیجه سوژه های بیشتری  برای نوشتن پیدا کند. نکته آخری که باید به آن اشاره کنم اینکه نوجوانها نباید ازنقد شدن آثارشان ترس داشته باشند به نظر من وقتی اثری را می نویسند اجازه بدهند که در مورد اثرشان صحبت بشود  .

  • ---

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی