رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور


این کتاب باعث شد که دوباره قلم بردارم


نویسنده: رجبعلی اعتمادی

بعد از انقلاب اسلامی ٥٧ بود: سال ٦٠ کشور در تلاطم و هیجان انقلاب سر می کرد.
خصلت انقلاب این است که گذشته ها باید جای خود را به نمادهای امروزی انقلاب بدهند. طبعا در این دوره ممکن است تر و خشک با هم بسوزند. می توان گفت که این فرآیند شامل همه انقلاب های عالم است. من که روزنامه نویس و داستان نویس حرفه ای بودم: من عاشق کشورم، شهرم و کوچه و خیابان ها و مردمش بودم. اگر از قصه هایم در آن دوران استقبال می شد دلیلش زندگی با مردم کشورم بود. دلیل دوم من این بود که در سفرهای خارجی گذشته، بیش از ١٠ روز نمی توانستم تاب دوری از سرزمینم را بیاورم و اگر به چنان مهاجرتی تن می دادم از غصه دق می کردم. تاریخ هم نشان داده آنها که ریشه خود را از خاک پدری در می آورند و در خاک بیگانه ریشه می دوانند نمی توانند اثری زنده و قابل پذیرش در زبان بومی خود خلق کنند. در کشاکش این پیکار درونی یکی از دوستانم رمان «جان شیفته» اثر رومن رولان با ترجمه درخشان به آذین را به دستم داد.
این داستان سرگذشت زنی را نقل می کند که روحی شیفته و عاشق دارد و زندگی اش به رودی پرپیچ و خم می ماند. هر ورق این کتاب برای من در آن شرایط روحی درسی بسیار آموزنده بود.
کوشش و تلاش خستگی ناپذیر «آنت» قهرمان قصه، خطر پذیری، دلاوری، مقاومت در برابر سختی ها و دشواری ها آزمون های دلاورانه ای که از سر می گذراند مرا در پذیرش هر نوع سختی و دشواری در شرایط آن روزی زندگی ام به شدت تحت تاثیر قرار داد.
قلم را که زمین گذاشته بودم دوباره برداشتم و «قصه آبی عشق» را نوشتم و سرانجام بعد از سال ها اجازه چاپ همین قصه را گرفتم و امروز بر خلاف همقطارانم که در غربت خشکیده اند نام من و کتاب هایم در لیست کتابفروشان به چشم می خورد.
   

  • ---

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی