رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

مجله دوست نوجوانان -اسفند 1393

يكشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۰۷ ب.ظ

دیداربا عباس جهانگیریان نویسنده، وپژوهشگر کودک ونوجوان

..............................................

 گفتگو از :رامین جهان پور


 

عباس جهانگیریان نویسنده وپژوهشگر کودک ونوجوان کارنامه پرباری در زمینه فعالیت های ادبی و فرهنگی مثل داستان نویسی ، نمایشنامه نویسی وساخت فیلم های سینمایی و داستانی دارد ،ایشان که متولد 1333 در قم هستند،دانش آموخته کارشناسی ارشد در رشته ادبیات نمایشی ازدانشکده هنرهای زیبا می باشد. انتشار 33 جلد کتاب  درزمینه ادبیات کودک ونوجوان وچندین نمایشنامه وتله تئاتر اجرا شده ازصدا وسیما و چاپ  مقالات هنری درنشریات  مختلف ، ساخت چند فیلم بلند داستانی وانمیشن برای تلوزیون  با اقتباس ازکتابهای او ، تدریس درزمینه داستان نویسی در دانشگاه های شریعتی  و سوره تهران و اصفهان وعضویت در  هیات داوران جشنواره های تئاتروفیلم کودک ونوجوان ، فقط بخشی از فعالیتهای فرهنگی این نویسنده پرتلاش است.گفتگوی پیش رو در دفتر سینمایی آقای جهانگیریان  در بلوار دهکده تهران انجام شده است   که با هم  می خوانیم .

..................................................

چطور شد که داستان نویس شدید؟

واقعیتش من ازدوران نوجوانی وقتی با کانون پرورشی فکری کودک ونوجوان درقم آشنا شدم مختصر آشنایی با ا دبیات کودک ونوجوان پیدا کردم.در آنجا کتابهایی پیدا می شد که برای این گروه سنی نوشته شده بود. واغلب هم آثار ترجمه شده در زمینه ادبیات داستانی بود.یادم هست که در دوران دبیرستان قدیم، یعنی زمانی که کلاس ششم بودم  یکی ازمعلمهای ما که به ذوق وقریحه من در زمینه کتاب خواندن ومطلب نوشتن پی برده بود هر موقع می خواست بچه های کلاس  را خوشحال کند  به آنها وعده می دادکه اگربچه های خوبی باشید از جهانگیریان می خواهم  که بیست دقیقه آخر زنگ را برایتان  داستان بخواند. بچه های کلاس  هم همیشه ازاین حرف معلم استقبال می کردند من که همیشه در لابلای کتابهای درسی ام،داستان هم   داشتم  در سکوتی که کلاس را فرا می گرفت اغلب یک داستان کوتاه یا برشی ازیک رمان معروف را می خواندم و وبچه ها هم خوششان می آمد.کم کم یک روز با خودم فکر کردم حالا که معلم خوش ذوق ما این فرصت را به من داده چرا از کارهای خودم در کلاس نخوانم بعد نوشته هایی را که در خلوت خودم می نوشتم را به کلاس آوردم وشروع به خواندنشان کردم.در واقع از همان روزها بود که احساس کردم می توانم بنویسم.

اولین کتابی که برای کودک ونوجوان منتشر کردید چه نام داشت ؟

راستش من ازسال 1357 بود که یک مجموعه داستانی را برای کودک ونوجوان آماده کرده بودم .حتی یادم هست که  آن مجموعه داستا ن را  با خودم به کانون پرورشی تهران آوردم و به آنجا تحویل دادم تا بررسی شود.مدتی بعد وقتی برای صحبت به کانون آمدم با آقای سیروس طاهباز مترجم کودک ونوجوان برخوردکردم که ازکارشناسان آن روزهای کانون بود.خاطره دیدارم با زنده یاد  طاهباز را هرگزفراموش نمی کنم.شنیده بودم که ایشان در کانون همیشه به نویسندگان ومولفان جوان خصوصا بچه های شهرستان در چاپ وانتشار کتاب کمک می کند. او مرا به داخل اتاقش دعوت کرد و کلی برای من وقت گذاشت وایرادات داستانهایم را دوستانه  به من  گفت ازحرف هایش نکات زیادی آموختم . بعدها آن مجموعه را به یکی ازانتشاراتی های خیابان انقلاب به اسم رز بردم که مصادف شد با  پیروزی انقلاب و دیگر چاپ نشد. در دهه شصت  در کنار تحصیل در دانشگاه همچنان به کارفیلمنامه نویسی ونمایشنامه مشغول بودم تا اینکه در سال 1367 اولین کتابم که یک کتاب پژوهشی بود به اسم «فرهنگ فیلم های کودکان ونوجوانان»  منتشر شد. چاپ این کتاب مصادف شد با اولین دوره برگزاری جشنواره فیلم های کودک ونوجوان ایران. اما در زمینه ادبیات داستانی اولین کاری که از من به بازار کتاب آمد داستان «شازده کدو» برای کودکان بود که در سال 1372 توسط کانون پرورش فکری کودک ونوجوان در 30هزار تیراژچاپ شد.این کتاب تاکنون با پنج نوبت چاپ  در تیراژ 80 هزار نسخه منتشرشده است.

 

 

 

چه موقع هایی می نویسید؟

من  زمان مشخصی برای نوشتن درنظر ندارم.حال وهوای نوشتن هرگاه که به سراغم بیاید قلم دردست می گیرم. حالا چه داخل  مترو  باشم چه اتوبوس خط واحد و یا تاکسی وچه نیمه شب در منزل .هرگاه سوژه به سراغم بیاید شروع به نوشتن داستان ،نمایشنامه یا فیلمنامه  می کنم . ومعمولاچندساعت درشبانه روزرا در مکانهای مختلف می نویسم.البته در کلار دشت  مازندران هم یک خانه اجاره ای دارم که هراز چندگاهی اگر فرصت دست بدهد  برای در امان ماندن ازسروصدا ودود ودم تهران ، به آنجا پناه می برم ودر آرامش طبیعت که بسیارهم دوستش دارم به نوشتن مشغول می شوم.

از خانواده بگویید آیا در این زمینه با شما همکاری دارند؟

بله. همسرم خودشان کارشناس ادبیات هستند وهمیشه در نوشته ها وآثار هنری ام مثل یک مشاور همراه من هستند وکمکم می کنند .تنها فرزندم که دختر است الان درفرانسه زندگی می کند ایشان هم اهل مطالعه هستند و نقاشی می کنند،  اتفاقا تصویر گری یکی ازکتاب «خواب دخترها چپ نیست »را که یک رمان نوجوان است  ایشان انجام داده اند .

چه آثاری ازشما تا بحال به فیلم تبدیل شده اند؟

از کتابها ی داستانی ام در زمینه ادبیات کودک ونوجوان  ، می توانم به رمان « قصه هامون ودریا »و «شازده کدو » اشاره کنم که مورد توجه خیلی ها قرار گرفت چندین بار تجدید چاپ شده همچنین ابراهیم فروزش به تهیه کنندگی کانون پرورشی دو  فیلم سینمایی از روی آنها   ساخته .همچنین محمد علی طالبی داستان «روز عید » را براساس  یکی از کتاب های من  ساخت همچنین  مهدی خرمیان هم یک فیلم  انمیشن داستانی براساس کتاب «دفترچه مشگل گشا » ساخت .داستان « انگشت انگشتری » یکی دیگر از آثارم بود که در سال 1385 توسط اصغر فرهادی تبدیل به فیلم سینمایی «رقص در غبار شد »  .داستان زندگی  فارابی که یک رمان تاریخی برای نوجوانان است   ودر کشورهای قزاقستان وارمنستان   ترجمه شده  قرار است بر اساس فیلمنامه ای که خودم نوشته ام به فیلم تبدیل شود.

 آیا کتاب های شما مقام هایی را هم در همایش ها ی ادبی وفرهنگی کسب کرده اند؟

بله اتفاقا همین کتاب شازده کدودر جشنواره سال کانون، دیپلم افتخار گرفت .   .رمان هامون ودریا که برای نوجوانان نوشته شده ، برگزیده  کتاب سال مجله سلام بچه ها و شورای کتاب کودک شد همچنین این کتاب  به زبانهای انگلیسی ارمنی وروسی ترجمه شده است.  داستان دفترچه مشگل گشای من جایزه شورای عالی فرهنگ صلح را ازآن خود کرد. همچنین کتاب« جنگ که تمام شد بیدارم کن » پلاک معرفی ویژه را ازشورای کتاب کودک گرفت  و «توران تور »هم دیگر کتابهای من برای نوجوانان است  که برنده جایزه کتاب فجرو جزسه رمان برگزیده مخاطبان و کاندیدای جایزه سال کتاب جمهوری اسلامی ایران  شد   ازدیگر کتابهایم  برای کودک ونوجوان می توانم به« خانه درختی »، «ترکه انار »،«یک روزدرمترو» ،«قصه هفت پیکر » ونمایشنامه های « رستم وسهرا ب» و «ضحاک مار به دوش »  اشاره کنم.

 

 

 

 

آیا تا بحال  شده که یکی از کارهایتان را بیشتر ازبقیه دوست داشته باشید؟

داستان بلندی برای نوجوانان نوشته ام به نام  سایه هیولا.این کتاب در حال حاضر مراحل چاپ را در انتشارات کانون پرورش فکری  می گذراند.داستان کتاب درمورد محیط زیست ، طبیعت وجانوران  رو به انقراض ما مثل پلنگ و شوکای ایرانیست که  در جنگلهای شمال زندگی می کنند .کلیت این داستان رادر سه سفری که به  پارک ملی گلستان داشتم بعدازهمنشین شدن با محیط با نها ودیدن حیواناتی مثل خرس، گراز وپلنگ نوشتم. قصه در را دردو روایت متفاوت نوشته ام. کلیت کار  مربوط به دو دختر نوجوان  است که در جنگل  با جانوران   دوست می شوند .وماجراهای جذابی که برایشان  پیش می آید .این اثر  با دیگر کارهای من متفاوت است چون درتکنیک داستان به یک نوع نوآوری رسیده ام بخاطر همین این داستان پر کشش را که از دو زاویه روایت می شود بسیار دوست دارم امیدوارم خواننده های این کتاب هم از آن راضی باشند.

 

 به عنوان نویسنده ای که بیشتر کتاب های تان برای نوجوانان است تعامل شما با نوجوانان امروز  چقدر است ؟

بعد ازچاپ کتاب توران تورکه در سبک طنز وترس  نوشته ام  به یازده شهر ایران سفر کردم ودربرنامه های ادبی که برای نوجوانها تدارک دیده بودند شرکت کردم.در آنجا بودکه فهمیدم نوجوانهای  امروز  بیشتر ازسبکهای دیگر به کارهای  ترسناک  وپر حادثه علاقه مندند. ودوست دارند یک داستان حس کنجکاویشان را برانگیزد.به هرشهری که می رسیدم گوشه هایی ازرمان  سایه هیولا رامی خواندم وازآنها نظرمی خواستم.بعضی از نوجوانها  نظراتشان را همان لحظه  برایم می گفتند.عده ای هم نظراتشان را بعد ها  ایمیل  کردند.  .همچنین من اکثرمواقع داستانهایم را برای نوجوانان اهل فامیل وقوم وخویش  می فرستم  ودر مورد کارهایم ازآنها نظر خواهی می کنم.تا ازدنیای امروزآنها فاصله نگیرم.

 

 

یک خاطره از نوجوانی ؟

زمان نوجوانی همیشه دنبال شیطنتهای  آن دوران بودیم و به تنها چیزی که فکر نمی کردم همین کتاب ونوشتن بود .یادم هست کانون پرورش فکری   قم آن روزها خیلی فعال بود من با یکی دوتا ازهمکلاسیها هروقت  ازکنار کتابخانه کانون رد می شدیم یک عده بچه های همسن وسال خودمان را می د یدیم  که به آنجا رفت وآمد داشتند.ودراصطلاح امروز بچه مثبت بودند.بر عکس ما که خیلی تخس وباریگوش بودیم یکروزبا دوتا ازدوستان ازروی کنجکاوی  خواستیم وارد کتابخانه کانون بشویم تا بدانیم که آن تو چه خبر است .وقتی خواستیم داخل شویم  نگهبان  آنجا که یک آقا بود نگاهی به سرووضع نامرتب ما کرد  وما را به د اخل  راه ندادوگفت اینجا جا ی بچه های مودب وکتابخوان است! ما خیلی ناراحت شدیم .داشتیم اصرار می کردیم  که ما را به داخل را بدهد ناگهان خانمی که کار مند آنجا بود ازراه رسیدووقتی داستان را فهمیدگفت اتفاقا اینجا را برای شما ساخته اند تا کتابخوان شوید.معلوم است که شما بچه های خیلی خوبی هستید .ازاین حرف آن خانم کتابدارخجالت زده شدیم وتصمیم گرفتیم واقعا خوب شویم .

بهترین کتاب هاییکه در نوجوانی خواندید؟

بهترین کتابهای نوجوانی را در همان روزها ازکانون پرورش فکری  قم امانت گرفتم وخواندم که برای نمونه می توانم از کتاب های  « کودک، سرباز ودریا »نوشته ژرژفون ویلیه نویسنده فرانسوی  و« لک لک ها بر بام» نوشته میندرت دو یونگ نویسنده اهل کشور هلند  اسم ببرم که دو رمان شیرین وخواندنی برای نوجوانها بودند.

 

آیا در آن زمان نشریه  هم می خواندید؟

بله یادم هست در قم نزدیکهای حرم یک کیوسک مطبوعاتی بود که من ودوستانم هر هفته منتظر کیهان بچه ها می نشستیم تا آن نشریه را بخریم و بخوانیم .آن روزها یعنی در دهه  چهل و پنجاه کیهان بچه هایکی ازپر تیراژترین نشریات کودک ونوجوان در سراسر ایران بود که  مخاطبان  بسیار زیادی داشت.

 

با توجه به اینکه چند تا ازآثار شما به زبانهای خارجی ترجمه شده وضعیت ادبیات کودک ونوجوان ما را در مقایسه با کشورهای خارجی چگونه می بینید؟

ازکشورهای خارجی می توانم به کشورهای همسایه خودمان اشاره داشته باشم  .من به همراه چند تن دیگر از نویسندگان ایرانی به  دعوت وزارت فرهنگ و کانون نویسندگان  کشور ارمنستان  به آن کشور دعوت شدیم  . هنگام دیدار با نویسندگان آنجا متوجه شدم  تیراژ معمولی کتاب کودک ونوجوان در آن کشور سه میلیون نفری سه هزار نسخه می باشد. ازطرفی اکثر کوچه ها وخیابانهای آنها به اسم نویسندگان و هنرمندان آنها نام گذاری شده.  حتی من  در آن کشور با نویسنده ای قدم می زدم که یکی ازخیابانهای  شهر ایروان  به اسمش بود.نکته جالب توجه دیگر عشق وعلاقه هنرمندان و نویسندگان کشور های آسیای میانه به ادبیات ایران است .

در حال حاضر کتابی دارید که  که در حال نوشتنش باشید ؟

این روزها کتاب «تاریخ پزشکی در ایران» را برای نوجوانان تمام کرده ام و قرار است توسط کانون پرورش فکری منتشر شود. 

 

 

 


 

  • ---

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی