گفتگو با پریسا برازنده نویسند ه ومترجم کودک ونوجوان
رامین جهان پور
..........................................................................................................................
پریسا برازنده متولد 1355 در تبریز می باشد.برازنده
تحصیلات مدرسه ودانشگاهش را در تهران گذرانده و در حال حاضر جز هیات تحریریه نشریه رشد دانش آموزان می باشد .ایشان فارغ التحصیل و کارشناس زبان ادبیات آلمانی می باشد وتا کنون علاوه بر نوشتن وترجمه
آثار ادبی در نشریات کودک ونوجوان بیشتر از بیست جلد کتاب در زمینه کودک ونوجوان تالیف و ترجمه کرده اند.
برازنده از معدود مترجمان ادبیات کودک است که بخشی از ترجمه هایش را به داستانهای فلسفی
برای کودکان اختصاص داده که ازمهمترین آنها
می توان به کتاب های «سنگ تفکر 1و2 » و«همه چیز در قلب ماست » و«مجموعه 16 جلدی کتابهای
اوپس» اشاره کرد از آثار منتشرشده ایشان در زمینه افسانه ها وادبیات داستانی می توان به کتابهای «افسانه باسات »، «مجموعه داستانهای
کوتاه برای بچه ها» و «داستان پدر ودختر»نوشته میشاییل دودک د ویت اشاره کرد که درسال
1390 موفق به کتاب برگزیده شورای کتاب کودک شد .این کتاب توسط انتشارات منادی تربیت منتشر شده است .
اولین کتاب هایی که
چاپ کردم
قبل از اینکه وارد حیطه تخصصی ام یعنی ادبیات کودک ونوجوان بشوم قلمم را در زمینه بزرگسالان
محک زده بودم .اما همکاری ونوشتن مقالات هنری
برای نشریات بزرگسال مثل رودکی وگزارش فیلم باعث شد که پیش زمینه مناسبی برای ورود
به دنیای نوشتاری کودک ونوجوان پیدا کنم .علاوه برهمکاری با نشریات بزرگسال دو کتاب
هم برای این گروه سنی از زبان آلمانی به فارسی
ترجمه کردم که اولین کتاب« چهره پردازی در
تئاتروتلوزیون» نام داشت وکتاب دوم هم یک رمان
از کشور ترکیه بود که مضمونی اجتماعی داشت به اسم« روزهای سپری شده .»
اما اولین کتاب داستانی که از من در زمینه کودک ونوجوان منتشر
شد یک داستان ترجمه بود به نام «خداحافظ پدر» که در سال 1381 در انتشارات شکوفه امیرکبیر منتشر
شد و مرا به این سمت وسو، سوق داد.
این کتاب که ترجمه
ای از زبان آ المانی بود،ودر تیراژ بالایی منتشر شده بود ، خیلی زود نایاب شد و متاسفانه تا این تاریخ تجدید
چاپ هم نشده وجالب است بدانید جز جلد اسکن
شده آن حتی یک نسخه هم از آن در کتابخانه ام ندارم .راستش فکر نمی کردم تجدید چاپ نشود
.مدتی قبل وقتی برای دریافت آن به انتشارات امیر کبیر مراجعه کردم یک جلد بیشتر نداشتند
که آن هم برای آرشیوشان بود. اما اولین بار که داستان نوشتم وبا سلیقه خودم ان را به شکل یک کتاب تزئین کردم در سن نه سالگی بود .یک داستان کودکانه که در آن
به زندگی یک سمور پرداخته بودم. این داستان را بیشتر به تشویق پدر بزرگ خدابیامرزم
نوشتم که یکی از مشوق های من در نوشتن و کتابخواندن بود. وقتی کودک بودم پدربزرگم همیشه
می گفت این کوچولو وقتی بزرگ شود حتما دست به قلم خواهد شد.
خانواده ام اهل کتاب بودند
خوشبختانه در خانواده ای بدنیا آمدم که همگی اهل مطالعه بودند
و کتاب ونشریات در منزل ما از اهمیت ویژه ای برخوردار بود در خانه ما همیشه بین من
و مادر ، پدر ، دایی و پدر بزرگ هایم رد و
بدل کتاب داشتیم. پدر بزرگ مادریم از اولین روزهای انتشار کیهان بچه ها این نشریه را
برای مادرم خریده بود. از همان زمان کودکی مادرم
مرا آبونمان این نشریه کرد تا به راحتی آن را دریافت کنم. در دوران دبستان و
راهنمایی من از خواندندگان پرو پا قرص نشریات کیهان بچه ها ، دانشمند و دانستنی ها
بودم. و فکر می کنم همه این مسائل باعث شد که گرایشم روز به روز به نوشتن بیشتر شود.در
دوران مدرسه و دانشگاه هم روزانه چند ساعت کتاب می خواندم. و اینها جز برنامه های زندگی
ام شده بود یادم هست خواندن داستان را در کودکی با کتاب های« سپیددندان»، «لوبیای سحرآمیز»و«سیندرلا
» شروع کردم که مادرم برایم خریده بود. در دوران دبستان با اینکه دوروبرم پر از کتاب
های کودکانه بود از کتابخانه پدربزرگم یک کتاب تاریخی بزرگسال را به نام« نبرد هیتلر»
پیدا کردم و با اشتیاق خواندم که تعجب اطرافیانم را برانگیخت.. در حال حاضر یک کتابخانه
شخصی در خانه دارم که نزدیک به سه هزار جلد کتاب درآن وجود دارد کتاب هایی که از کودکی تا به حال تهیه
کرده ام و می توانم بگویم که با کتابخانه ام زندگی می کنم.
همکاری با مطبوعات
شروع همکاریم با نشریات به دوران دبیرستانم بر می گردد . من
در نوجوانی شعرها و داستان هایی را به زبان ترکی (آذری) نوشتم و پدر برزگم آنها را
به نشریات آذری زبان تبریز سپرد تا برای چاپش
اقدام کنند.اسم یکی از این نشریات نوید بود
که چندتا از داستانها و اشعاری را که به زبان ترکی سروده بودم منتشر کرد. یکی از داستانهای
که به زبان ترکی نوشتم و هنوز هم به یادم مانده درون مایه فلسفی داشت در آن داستان،
به زندگی یک قطره باران پرداخته بودم که از زمان متولد شدن تا به پایین آمدنش اشاره می کرد..
آشنایی با نشریات کودک
و نوجوان
سال 1386 از طرف نشریه سروش کودکان دعوت بکار شدم. و به عنوان
مدیر اجرایی در این نشریه شروع کار کردم .البته در کنار مسئولیتی که در نشریه داشتم
با نوشتن ترجمه های کوتاه از زبان آلمانی و ترکی هم با این نشریه
همکاری می کردم .همانطور که مستحضرید زبان ترکی آذری در تکلم ونگارش بسیار متفاوت
است وبسیاری هستند که به این زبان حرف می زنند اما الفبای آن را نیاموخته اند ونمی توانند حتی یک خط هم به زبان ترکی بنویسند .من نگارش ربان ترکی را از
کودکی از پدر بزرگ مادری ام آموختم که بسیار به
ادبیات جهان علاقه مند بود .در کنار
داستانهای ترکی در همان سال های 1386و 87 مجموعه
داستان طنزی داشتم بنام« دریس» که هر ماه در نشریه چاپ می شد. دریس یک شخصیت طنز است
مثل بهلول و نصرالدین خودمان با ماجراهای که برایش اتفاق می افتد. نویسنده آن هم اهل
الجزایر است من در آن دوران هر ماه یکی از داستان های طنز دریس را در نشریه سروش کودکان
کار می کردم. اگرچه متن اصلی این داستان ها عربی بود. اما من از آلمانی به فارسی برگردانده
بودم این مجموعه بعدها توسط انتشارات سروش منتشر شد و به بازار کتاب آمد. به جز سروش
در نشریه انشا و نویسندگی هم به عنوان مدیر اجرایی مشغول کار شدم. در این نشریه صفحاتی
داشتیم به اسم آسمون ریسمون که مخصوص کودک
و نوجوان بود. مسئولیت آسمون و ریسمون را به من سپرده بودند. البته مسئولیت امور اجرایی
در نشریات با تمام حسن هایی که در تعاملات اجتماعی فرد دارد. باعث می شود تا یک اهل
قلم از فعالیت های نوشتاری دور شود. از سال 1389 هم در نشریه رشد دانش آموز به همکاری
مشغول می باشم در واقع مسئولیت صفحه شعر وگزارش های علمی وفرهنگی این نشریه با من است
در صفحه شعر رشد دانش آموز هم هر از چند گاهی
اشعاری را از زبان آلمانی، ترکی و حتی انگلیسی ترجمه و در اختیار نشریه قرار می دهم
. و در کنار فعالیت های مطبوعاتی باید به نوشتن و چاپ کتاب های ترجمه و تالیفی هم برسم.
وضعیت ترجمه در کتب
کودک ونوجوان
ناشرها هنگامی که می خواهند متن ترجمه شده ای را از مترجمان
حرفه ای بگیرند خیلی برایشان فرقی نمی کند که کتاب از چه زبانی ترجمه شده باشد. اکثر
آنها خارجی بودن کتاب برایشان مهم است. از طرفی در حال حاضر در چاپ و نشر کارهای ترجمه
به صرفه تر از کارهای تالیفی است و ناشران از آن استقبال می کنند. این کار دلایل زیادی دارد یکی از آنها این است که
در حال حاضر وضعیت فروش کتاب های ترجمه در بازار بهتر از تالیف است و اگر کمی ساده
تر به مسئله نگاه کنیم به این نتیجه می رسیم که یکسری از مردم همیشه فکر می کنند که
کالای خارجی با کیفیت تر از اجناس داخلی است واین موضوع در خرید کتاب رایج شده است.دلیل
دیگرش این است که وقتی ناشر یک کتاب ترجمه شده را چاپ می کند هزینه اش کمتر از کار
تالیفی است و از لحاظ اقتصادی برایش به صرفه تر است چون اگر کتاب تصویر زیادی داشته
باشد مجبور نیست به تصویر ساز پول بدهد . واقعیتش در کشور ما در این چندسالی که به
کار ترجمه مشغول هستم نشنیده ام که ناشری برای آلمانی بودن و یا فرانسوی بودن زبان
کتاب خیلی وسواس داشته باشد.
در کل ناشران ما حق و زحمه مناسبی که در خور زحمات یک مترجم
باشد برای آنان در نظر نمی گیرند. از یک مترجم فرانسوی پرسیده اند به چه کاری مشغول
هستی؟ می گوید دارم ترجمه می نویسم! منظور اینکه ترجمه کردن یک کتاب آسانتر از تالیف
آن نیست.
کتاب واینترنت باید
مکمل هم باشند !
طبیعی است که اقشار مختلف مردم در دنیا ،دستخوش تغییر و تحولات زندگی هستند ما نمی
توانیم منکر وابستگی مان در زندگی به اینترنت وسایل مجازی و الکترونیکی باشیم باید
ما به این فکر کنیم که تکنولوژی تا چقدر می تواند در پیشبرد اهدافمان در فعالیت های روزانه، مثمر ثمر
باشد.
ما می توانیم تاریخ و ادبیات کهن خودمان و ادبیات کلاسیک جهان
را در رایانه ببینیم و بخوانیم ،این هیچ اشکالی ندارد نسل ما نسل نوستالوژی بود و به
بوی کاغذ عادت داشت. بچه های حالا هم به دنیای
الکترونیک وابسته اندو دوست دارند جک لندن ویکتور هوگو و پائولوکویئلو را درآیینه رایانه ببینند و به دنیای آنها پی ببرند.
من در سال 88 در سفری که به عنوان یک نویسنده به خارج از کشور دعوت شده بودم در نمایشگاه
کودک و نوجوان متوجه شدم که بخش اعظمی از غرفه های نمایشگاه را به کتاب های
صوتی و الکترونیکی اختصاص داده اند طرف دیگر نمایشگاه هم پر از آثار مکتوب نویسندگان
وشاعران بود، تعداد بازدیدکنندگان هم نسبتا یکسان بود و بازدیدکنندگان اکثرا دانش آموز بودند. اگر دانش
آموز عاشق خواندن باشد هر راهی را که مناسب ببیند برای مطالعه انتخاب می کند. مراکز
فرهنگی ما باید قبول کنندکه در برقراری تعامل
بچه ها با مطالعه کم کار کرده اند .ما خیلی راحت همه چیز را به گردن اینترنت می اندازیم
و ادعا می کنیم ای بابا از وقتی که رایانه آمده بچه ها طرف کتاب نمی روند.ما هیچ برنامه
ای را برای آموزش والدین در آشنایی آنها با فرهنگ مطالعه در مدارس نداشته ایم. و نباید
هم از نسل امروز انتظارات زیادی داشته باشیم مهم کتاب یا رایانه نیست بلکه خواندن و
استقبال کردن است. والدینی که از شش ماهگی تبلت را در اختیار فرزندش قرار می دهد بدون
آنکه از عواقب آن خبر داشته باشند چگونه می توانند درسال های آینده به رشد فکری کودکش
در جامعه امیدوار باشد. بااین همه در زمان های قدیم مردم ما گاری سوار می شدند اما
حالا در اتومبیل های آخرین سیستم می نشینند و این جزئی از زندگی است. رادیو و سینما
و تلویزیون و حالا هم رایانه از قدیم الایام
رقبای سرسخت کتاب بودند اما هیچ گاه نتوانستند کتاب را از زندگی مردم خارج کنند. از
این به بعد هم به همین شکل خواهد بود و کتاب جایگاه خود را در میان مردم حفظ خواهد
کرد. در واقع ما باید خوشبینانه تر به این موضوع نگاه کنیم. و آن اینکه نه تنها کتاب
های صوتی، سی دی و نرم افزار را به چشم یک مانع نگاه نکنیم بلکه به عنوان یک فرصت یا مکمل از آن استفاده کنیم
.
نشریات کودک ونوجوان
در قدیم
در نشریات کودک و نوجوان در دهه های 60 و 70 اشتیاقی وجود داشت
که سطح کار را بالا برده بود شما به یک نشریه
می توانستید در قالب خودش اطمینان کنید اما حالا با توجه به تنوع و فراز و نشیب های زیاد این احساس
را نداریم. مثلا نشریه کیهان بچه ها در دورههای قبل چند نسل نویسنده و شاعر تربیت کرد
اما در حال حاضر دیگر آن کارایی سابق را ندارد و در ادبیات کودک و نوجوان خیلی جریان
ساز نیست و مسئله بعد هم این است که چرا نشریات
حالای ما در استعدادیابی کار این نشریه را
ادامه نمی دهند ؟ آیا جامعه ادبی ما عوض شده ؟کودکان و نوجوانان بسیاری در چندسال گذشته
جذب نشریات و انجمن های ادبی شده اند و پس از مدتی به حال خود رها شدند. پرورش و استعدایابی
ادبیات کودک و نوجوان مثل کار کشاورزی است . ما درآموزش،در مرحله کاشت و داشت خوب پیش می رویم چون استعدادهای زیادی
هم داریم اما وقتی به مرحله برداشت می رسیم بسیار ضعف عمل می کنیم. نشریات و انجمن
ها و موسسات ادبی ما که مسئولیت استعدادیابی و حمایت از نویسندگان و شعرای نوپا را
دارند همیشه مشکل بودجه را مزید بر علت می دانند.
یک مترجم خوب
من از نوجوانانی که می خواهند مترجم کتاب شوند علاوه برتحصیل در زمینه زبان خارجی که به آن
علاقه مندند باید بیشتر از هرچیز به
مطالعه آزاد اهمیت بدهند، خواندن زیاد کتاب در زمینه های مختلف
مثل تاریخ ،روانشناسی، ادبیات و جامعه شناسی
می تواند کمک زیادی به نثر نویسنده بکند ودر کار ترجمه از او یک مترجم چیره دست بسازد .منظور من این است
که یک دانشجو فقط با خواندن درس دررشته دانشگاهی نخواهد توانست یک مترجم ایده ال شود بلکه برای مترجم شدن
نیاز به یک سری ابزارهای تقویتی هم دارد که در این زمینه مطالعه نشریات وکتابهای مختلف
حرف اول را می زند.
کارکردن برای کودک ونوجوان
آسان نیست
برخی از نویسنده ها ی بزرگسال فکر می کنند که در ادبیات کودک
ونوجوان به راحتی می توان فعالیت کرد .در صورتیکه این نوع ادبیات ابعاد گسترده تری دارد که باید به انها اشراف داشت این تصور غلط باعث
شده که یک سری اشخاص که هیچ سابقه و مهارتی در این کا رندارند وارد عرصه شوند.نوشتن
برای کودکونوجوان هم ابزارهای خودش را می خواهد ونمی توان گفت که چون استعداد دارم
می توانم برای کودک ونوجوان رمان بنویسم.در یک فضاب بسته بدون شناختن دنیای کودک
نشستن واثر خلق کردن کم لطفی برزگی به این
رده سنی است .کودک ونوجوان ما در هرنوع شرایطی
نیازهایش تغییر میکند ونویسنده امرور باید یک گام جلوتر از نیاز های کودک پیش
برود .یک نویسنده باید از روانشناسی رفتار شناسی وبه اناتومی وحتی مرحله رشد یک کودک
آگاهی داشته باشد بعد برای این گروه سنی قلم
در دست بگیرد.
کتاب های در دست چاپ
در حال حاضر چند کتاب درزمینه افسانه های ملل در انتشارات پنجره
در دست چاپ دارم که مربوط به افسانه های کشور
آلمان وآذربایجان است همچنین در انتشارات سروش در انتشار کتاب« مشاهیر ایران» که هفت جلد است همکاری دارم .