رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور


شب نام‌آشنایان ادبیات کودک و نوجوان در برج میلاد

تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۶:۳۳

در چهارمین شب از آخرین دوره شب‌های داستان برج میلاد، شهرام اقبال‌زاده، احمد پوری، محمدرضا شمس، شکوه قاسم‌نیا و فریبا کلهر شعرخوانی و داستان‌خوانی خواهند کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) شب چهارم از پنجمین دوره شب‌های داستان با حضور این پدیدآورندگان ادبیات کودک و نوجوان، ساعت 18 سه‌شنبه 18 آذر 1393 در سالن سعدی مرکز همایش‌های برج میلاد تهران برگزار می‌شود. در این روز یکی از نوقلمان نوجوان نیز اثری را برای حضار خواهد خواند.

فریبا کلهر، شکوه قاسم نیا، احمد پوری و محمدرضا شمس از جمله مهمانان این شب برج میلاد هستند.

شکوه قاسم‌نیا مولف شعرها و داستان‌های متعددی از جمله ماه و ماهی، چرا نمی خندی؟، قصه های شیرین هزارو یک شب، مجموعه قصه‌های شیرین کودکانه، پسته دهان بسته، آقا موشه باهوش، آرزوهای کرم کوچولو، نخودی‌ها، قاروقاروقار خبردار، خانه‌ها جورواجورند، ماشین‌ها جورواجورند، کلاغه به خنده افتاد و...است.

همچنین احمد پوری، مترجم کتاب‌هایی چون گزیده اشعار شل سیلوراستاین، خلسه بر ویرانه‌ها، دنیا را گشتم بدون تو، عنکبوت و مگس، صد نامهٔ عاشقانه و... است.

در کارنامه کاری محمدرضا شمس نیز این عناوین به چشم می خورد: اگر این چوب مال من بود، پیازی که گرمش بود، یک اسم و چند قصه، اتوبوس دریا و...

شهرام اقبال زاده مترجم کتاب‌های گاندی، بی‌نظمی نوین جهانی، چگونه رمان خود را بازنگری و ویرایش کنیم و ترجمه برای کودکان است.

از فریبا کلهر این عناوین منتشر شده است: سوت فرمانروا، تب شصت و چهار درجه جادوگر خوشگله، با مثنوی پشت چراغ قرمز، مادر خسته پسر خوش خنده، تو از بهشت آمده‌ای، قصه‌های آقا کوچولو، از تو می‌خواهم خدا، خواهر خوش شانس من، آقای هندوانه و...

  • ---

شب داستان

دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۵ ب.ظ

 


 در شب‌های داستان مطرح شد
سروش صحت می‌خواست چه‌ کاره شود، چه کاره شد
کد خبر: 93060603655
پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۶
 
پنجمین شب از چهارمین دوره‌ی شب‌های داستان برج میلاد با داستان‌خوانی مجید تیموری، سروش صحت و خجسته کیهان برگزار شد.
به گزارش ایسنا، مجید تیموری پیش از داستان‌خوانی گفت که تا پایان سال، دومین قسمت از شعر بلندش را تحویل ناشر خواهد داد تا سال آینده به چاپ برسد.
او همچنین از نگارش مجموعه‌ی تازه‌ای خبر داد که به‌زودی با 9 داستان به چاپ خواهد رسید.
تیموری سپس دو داستان «من داوطلبم» و «ساعت هواخوری» را روخوانی کرد.
پس از او، در بخش داستان مخاطبان، یاسر سماوات از خبرنگاران حوزه‌ی کتاب، داستان «صدایی که در هوا مخفی شد» را برای حاضران خواند.
مهمان بعدی این شب، سروش صحت بود که داستان‌های کوتاهش در نشریات ادبی به چاپ رسیده است.
این فیلمنامه‌نویس و کارگردان مجموعه‌های تلویزیونی در سخنانی کوتاه گفت: اغلب کارهایی را که برای تلویزیون انجام می‌دهم، همراه با ایمان صفایی می‌نویسم و این فیلمنامه‌ها قرار است مردم را زیاد بخنداند. در واقع، امیدواریم که بخندند؛ ولی بعضی وقت‌ها هم مردم نمی‌خندند. در برخی داستان‌هایی هم که برای مجلات می‌نویسم، سعی می‌کنم لحن طنز را داشته باشم، ولی گاهی شاید این حس به مخاطب دست نمی‌دهد.
 
او درباره‌ی اشتغال به فیلمنامه‌نویسی و شوق داستان‌نویسی نیز گفت: رشته‌ی تحصیلی من در دانشگاه، شیمی بود؛ ولی خیلی دوست داشتم قصه‌نویس شوم. پدر و مادرم می‌خواستند من دکتر شوم و خودم دوست داشتم قصه بنویسم. به اصرار آن‌ها در رشته‌ی تجربی امتحان دادم، ولی قبول نشدم. شیمی قبول شدم و آن را ادامه دادم. زمان جنگ بود و شیمی خواندم. البته شش‌ماه هم به جنگ رفتم. به هر حال، نه پزشک شدم و نه قصه‌نویس، یعنی چیزی شدم که نه پدر و مادرم می‌خواستند و نه خودم دلم می‌خواست.
کارگردان مجموعه‌ی تلویزیونی «ساختمان پزشکان» ادامه داد: چون به قصه‌نویسی علاقه داشتم و خیلی بی‌پول بودم، پیش خودم فکر کردم، چه کاری بکنم که هم به علاقه‌ام نزدیک باشد و هم پول درآورم، این شد که به فکر فیلمنامه‌نویسی افتادم و بعدش پولدار و خوشبخت شدم.
وقتی مجری برنامه از سروش صحت درباره‌ی میزان کتابخوانی‌اش پرسید، او جواب داد: من کم می‌خوانم، ولی به آدم‌ها زیاد نگاه می‌کنم.
 
صحت در ادامه، داستان‌های «چرا گریه می‌کنی» و «گالیله» را برای مخاطبان خواند که براساس گفت‌وگویی میان شخصیت‌های پدر و پسر نوشته شده بود.
پس از او، خجسته کیهان، مترجم آثار پل استر، ماریو بارگاس یوسا، ویرجینیا وولف و ولادیمیر ناباکوف، بخشی از کتاب «ماهی در آب» (زندگینامه خودنوشت ماریو بارگاس یوسا) را خواند.
او در توضیحی کوتاه درباره‌ی ترجمه‌هایش، گفت: من بیشتر براساس ذوق و سلیقه شخصی‌ام کار می‌کنم و کتاب‌هایی را انتخاب می‌کنم که با سلیقه‌ام جور است. در واقع، لزومی نمی‌بینم حتما به‌سراغ آثار نویسندگانی بروم که جایزه‌ی خاصی برده باشند.
براساس این گزارش، پیش‌تر اعلام شده بود که منوچهر بدیعی نیز در این شب، داستان‌خوانی خواهد داشت؛ اما او به برگزارکنندگان برنامه اطلاع داده بود که به‌دلیل پیدا نکردن داستانی که قصد داشته آن را در جمع مخاطبان بخواند، به برنامه نخواهد آمد.
انتهای پیام
 
 

  • ---

نمایشگاه بیستم مطبوعات -آبان 1393

يكشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۴ ب.ظ


 

 

 

  • ---

مجله سه -یک -سه

پنجشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۷ ب.ظ


  • ---

مجله دوست نوجوانان -آذر 1393

دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۴ ب.ظ


گفتگوبا سعیده اصلاحی  (شاعر)

.....................................................

 از : رامین جهان پور

سعیده اصلاحی متولد 1351 در تهران می باشند خانم اصلاحی علاوه برشاعر بودن معلم کودکان دبستانی هم هستند .یکی از ویژگی های بارز  ایشان فعالیت در دو زمینه ادبیات بزرگسال وکودک ونوجوان می باشد  .ایشان در حال حاضر یکی ازکارشناسان مرکزبررسی آثار نشریات رشد می باشند،همچنین مدت دوازده سال جزکارشناسان شورای بررسی واتتخاب کتاب در کانون پرورش فکری کودک ونوجوان بودند   وعلاوه برچاپ کتابهای «نون والقلم»، «اذان به افق نیزه » و«چشم من شروع رودخانه بود» ،آثار متعددی هم در نشریات کودک ونوجوان مثل  دوست نوجوان ،دوچرخه ،مجلات رشد ، سلام بچه ها ،پوپک و...منتشر ساخته اند.ازجوایز ادبی که این شاعر توانا  در این سالها دریافت کرده اند می توان از رتبه اول جشنواره شعر «ره آورد سرزمین نور »،وبرگزیده شعر« کنگره زنان تهران» و کسب رتبه برتر در «جشنواره اعتکاف »را  نام برد.گفتگوی  نشریه دوست نوجوان با این شاعر پر کار را با هم می خوانیم  :

آشنایی من با دنیای  شعر

زمانی که دانش آموز بودم  به شعر علاقه مند شدم . مثلا دردوران ابتدایی وقتی کلاس پنجم بودم با اشتیاقی وصف نشدنی به کتاب بوستان وگلستان   سعدی که سرشار ازاشعار وحکایت های   دلنشین بود  علاقه مند شدم طوریکه خیلی ازشعرهای سعدی  را  حفظ کردم. ،ناگفته نماندکه پدرم در منزل کتابخانه مجهزی داشت که درآشنا ساختن  من با کتاب های ادبی بسیار تاثیرگذاربود . به  دوران نوجوانی که رسیدم به غزل ورباعی وکلا اشعار کلاسیک علاقه پیدا کرم وهمین باعث شد دنبال کتابهای حافظ ، بابا طاهر ،وحشی بافقی ورهی معیری  بروم. بعدها همین کتابها باعث شد که با  سرودن شعر خودم را محک بزنم  . هراز  چندگاهی شعر هایی برای خودم  می سرودم یا در مسابقات ادبی که در سطح مدارس واستان برگزار می شد شرکت می کردم .این شعرها که بیشتر غزل وکلاسیک بود موفقیتهایی را برایم بوجود آورد  وباعث دلگرمی ام در ادامه راه شد .تا اینکه در سال 1369 که دوران دبیرستان را می گذراندم  اتفاق به یاد ماندنی در زندگی ام افتاد و باعث شد نگاهم به مقوله شعر جدی تر شود وآن هم چاپ  شعر« خوش آمدی به وطن  ای بهار میهن» من بود  که در روزهای ورود آزادگان به کشور درروزنامه جمهوری اسلامی که با آن همکاری داشتم چاپ شد .این شعر خیلی زود جای خودش را در میان مخاطبین بازکرد  وبعد درصداوسیما به صورت سرود در آمد وبارها از طریق  رادیو وتلوزیون پخش شد .فکر می کنم این اتفاق که در آغازراه بودم خیلی در تشویق من موثرواقع شد . بعدها که شغل معلمی  را انتخاب کردم وآموزگارکودکان دبستانی شدم   وبیشتر به بچه ها نزدیک شدم احساس کردم می توانم برای گروه سنی کودک ونوجوان هم شعربسرایم.در واقع شروع کارم با سرودن شعر برای ادبیات بزرگسال بود اما نزدیک شدنم به دانش آموزان ابتدایی باعث شد گرایشم به شعر کودک هم بیشترشود ودر حال حاضر اشعار ونوشته هایم مرتب در  نشریات کودک ونوجوان کشور چاپ می شود واز اینکه در این وادی همکاری دارم بسیار خوشحالم .

زندگی وادبیات

من فکر می کنم ادبیات  پل ارتباطی بزرگی بین انسانهای یک جامعه است و این واژه ها وجملات هستند که کمک می کنند تا  این اتصال فکری برقرار شود  .ادبیات کودک ونوجوان به نظرمن گرچه سهل تر  وسریع الوصول تر از ادبیات بزرگسال  به نظرمی رسد اما ظرافت ها ومکاشفات بسیار مهمی  در آن هست که وظیفه یک شاعر یا نویسنده را سنگین تر می کند . ودر این میان  نوشته ها وآثاری  ماندگار می شوند که درعین سادگی حرفی برای گفتن داشته باشند  .وقتی من به عنوان یک شاعر بزرگسال  وارد این عرصه شدم  تازه  متوجه شدم که به چه دنیای عجیب وکشف نشده ای در زندگی ام پاگذاشته ام.

آسیبهای دنیای مجازی

متاسفانه این روزها دنیای مجازی اوقات مفید دانش آموزان ما را به تسخیر خودش درآورده  .آنقدر که دانش آموزان ما فرصت چندانی برای ورق زدن کتابهای غیر درسی ندارند . بچه ها نصف زیاد تجارب و اطلاعات عمومی اشان را  ازطریق خواندن بدست می آورند   همچنین گرفتاری های روز مره زندگی هم در خانواده های ما باعث شده تا خانواده ها با کتاب ونشریات بیگانه بمانند .من فکر می کنم آموزش وپرورش باید فرهنگ مطالعه را به خانواده ها آموزش بدهد تا با مدیریت زمان فرصتی را به تغذیه روح اختصاص دهند .مطمئنا اگر انسان روح قوی داشته باشد بهتر می تواند با مشکلات زندگی کناربیاید .خود بچه هاهم همینطورند .منظورمن این است که اینترنت ورسانه های مجازی  هیچوقت نمی توانندمثل کتاب وادبیات مکتوب به روح وروان انسان  تغذیه رسانی کنندوهمه اینها به اهمیت مطالعه در کودکان وآشنایی آنهابا ادبیات مکتوب مثل نشریات درزندگی بستگی دارد.متاسفانه خانواده هایی که حتی سنت چیدمان  کتاب را بر طاقچه های خانه ازبین برده اند  هرگزموفق نخواهند شد کودکانشان را با مطالعه آشتی بدهند وازطرفی بچه ها هم انگیزه اشان را برای ورق زدن کتاب ونشریات ازدست خواهند دادچون ازطرف والدینشان برای این کار   تشویق نشده اند .نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد فرهنگ استفاده مثبت از وسایل مجازی ورایانه ای مثل «تبلت »است که اینروزها دست اکثربچه ها می بینیم .من دانش آموزانی دارم  که از سیستم« وایبر تلفن همراه» به کمک هم  یک گروه ادبی تشکیل داده ایم وبا هم شعر وقصه کار می کنیم.منظورم این ناست که استفاده صحیح ازتکنولژی می تواندمفید هم واقع شود .به شرطیکه ازآن استفاده مثبت کنیم.

معلمی وکتاب

من به عنوان یک آموزگار به وظیفه ای که نسبت به بچه ها دارم  احساس مسئولیت می کنم .سعی می کنم توی هر فرصتی برای بچه ها ازشاعران کودک خودمان شعر بخوانم یا کتاب جدیدی را معرفی کنم یا  آنها را تشویق به نوشتن وخواندن کنم .بازخورد این کارها را هم دیده ام بچه هایی در کلاسهایم داشته ام که می دانستند کدام شاعر کودک از میان مارفته مثلا اگر اسمی از مهدی آذریزدی یا قیصر امین پور می آمد به یادش فاتحه ای می خواندیم .منظورم این است که اگر معلمان ما به ادبیات کودک اشراف داشته باشند راحت تر با بچه ها ارتباط برقرار میکنند ومی توانند راهنمای خوبی برای آشناییآ نها با این مقوله  باشند.

ارگانهای فرهنگی ما

ما در کشورمان ارگان های فرهنگی  متعددی داریم که  که می توانندنقش  غیر قابل انکاری درتنظیم انگیزه سازی برای بچه ها وجذب آنها به مطالعه داشته باشند .ارگانهایی که ازمهمترین آنها می توانم از آموزش وپرورش نام ببرم .مثلا خلاقیت و گرایش یک معالم ادبیات وهنر  می تواند انگیزه زیادی  را برای استعدادیابی وپرورش  دانش آموزان ایجاد نماید  وبه مرور زمان فاصله دانش اموزان را با کتاب ومطالعه کم کند .وخود معلم حلقه ای باشدبرای اتصال زنجیره فرهگ بین دانش آموزان .البته بستگی به این هم دارد که یک آموزگار یا یک مربی پرورشی تا چقدر به به این رشته علاقه مندودر آن کار آمدباشد.

مشکلات چاپ کتاب

بدیهی است که ما در حال حاضر با مشکلات  نشر کتاب  وهزینه های بالای کاغذ  روبروهستیم  اما بنده  تصورم این است که اگر کتابهای ما در خور توجه وبرجسته باشند حتی اگر با تیراژ پایین هم منتشر شوند  مخاطب خواهند داشت .نکته بعد هم اینکه ما اینقدر آدمهای  علاقه مند در این زمینه  داریم که که سدهای پیش روی ناشرین ونویسندها را با استفقبالشان خواهند برداشت .

یک خاطره ازشعر

یکی از خاطرات شعری ام مربوط به دوست  شاعر ونویسنده ام خانم عرفان نظر آهاری است .در دنیای ادبیات  ما ازسالها قبل  در محافل ومجالس ادبی زیاد همدیگر را می دیدیم  خصوصا در چند جشنواره دانش آموزی که  که با هم حایز رتبه های  برترشده بودیم .در چند سال اخیر  من ازایشان بی خبر بودم وسالها بود که از نزدیک ندیده بودمش .تا اینکه به دعوت ازکتابخانه کانون پرورشی فکری کودکان ونوجوانان  در یکی از برنامه های  این کانون من وایشان به عنوان میهمان دعوت شدیم ومن موفق شدم پس از مدتها ایشان راببینم .این دیدار غیر منتظره یکی اززیباترین خاطرات دوران شعری من است .

بچه های امروز

بچه های نسل امروز را درزمینه ادبیات وفرهنگ بسیار با استعداد وباهوش وتوانا می بینم . این را بخاطر ارتباط مستقیم با آنها عرض می کنم.منتهی ما باید مسیردرست را به آنها یاد بدهیم .آنها خوب شعر وقصه می نویسندوخوب هم نشریه می خوانند منتهی این انگیزه وآشنایی را ما معالمها وخانواده  های آنها باید برایشان مهیا کنیم. طوریکه فرهنگ کتاب و نشریه خواندن در آنها نهادینه شود.من دانش آموزی رامیشناسم که هرهفته باید نشریه دوچرخه را بخواندچون به آن علاقه مند است اما آیاهمه دانش آموزان این عطش را دارند؟ مطمئنا خیر .ما باید این بستر را آماده کنیم آموزش و پرورش، مدارس  وبعد خانواده ها در این زمینه نقش مهمی دارند.

 

 

کتاب های زیر چاپ

 در حال حاضریک مجموعه شعر کودکم در دست انتشارات شکوفه امیرکبیراست که « فقط به یک اشاره »نام دارد.همچنین یک مجموعه شعر نوجوانانه دارم به اسم «گیلاسهای خنده فراوانند ».علاوه براین دو کتاب مجموعه داستانی هم برای نوجوانان در دست چاپ دارم که حاصل تجربیات من در کلاس درس است که «یادداشتهای همکار »نام دارد .

 

 

 

  • ---

مجله دوست نوجوانان -آبان 1393

دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ


 

 

گفتگو با پریسا برازنده نویسند ه ومترجم  کودک ونوجوان

رامین جهان پور

 

..........................................................................................................................

پریسا برازنده متولد 1355 در تبریز می باشد.برازنده تحصیلات مدرسه ودانشگاهش را در تهران گذرانده و در حال حاضر جز هیات تحریریه  نشریه رشد دانش آموزان  می باشد .ایشان فارغ التحصیل و کارشناس زبان  ادبیات آلمانی می باشد وتا کنون علاوه بر نوشتن وترجمه آثار ادبی در نشریات کودک ونوجوان بیشتر از بیست جلد کتاب  در زمینه کودک ونوجوان تالیف و ترجمه کرده اند. برازنده از معدود مترجمان ادبیات کودک است که بخشی از ترجمه هایش را به داستانهای فلسفی برای کودکان اختصاص داده  که ازمهمترین آنها می توان به کتاب های «سنگ تفکر 1و2 » و«همه چیز در قلب ماست » و«مجموعه 16 جلدی کتابهای اوپس» اشاره کرد از آثار منتشرشده ایشان در زمینه افسانه ها وادبیات داستانی می توان  به کتابهای «افسانه باسات »، «مجموعه داستانهای کوتاه برای بچه ها» و «داستان پدر ودختر»نوشته میشاییل دودک د ویت اشاره کرد که درسال 1390 موفق به کتاب برگزیده شورای کتاب کودک شد .این کتاب توسط انتشارات منادی تربیت  منتشر شده است .

اولین کتاب هایی که چاپ کردم

قبل از اینکه وارد حیطه تخصصی ام یعنی  ادبیات کودک ونوجوان بشوم قلمم را در زمینه بزرگسالان محک زده بودم .اما همکاری  ونوشتن مقالات هنری برای نشریات بزرگسال مثل رودکی وگزارش فیلم باعث شد که پیش زمینه مناسبی برای ورود به دنیای نوشتاری کودک ونوجوان پیدا کنم .علاوه برهمکاری با نشریات بزرگسال دو کتاب هم برای این گروه سنی از زبان آلمانی  به فارسی  ترجمه کردم که اولین کتاب« چهره پردازی در تئاتروتلوزیون» نام داشت وکتاب  دوم هم یک رمان از کشور ترکیه بود که مضمونی اجتماعی داشت به اسم« روزهای سپری شده .»

 

اما اولین کتاب داستانی که از من در زمینه کودک ونوجوان منتشر شد یک داستان ترجمه بود به نام  «خداحافظ پدر»  که در سال 1381 در انتشارات شکوفه امیرکبیر منتشر شد و مرا به این  سمت وسو، سوق داد.

این کتاب که ترجمه ای از زبان آ المانی بود،ودر تیراژ بالایی منتشر شده بود  ، خیلی زود نایاب شد و متاسفانه تا این تاریخ تجدید چاپ هم نشده  وجالب است بدانید جز جلد اسکن شده آن حتی یک نسخه هم از آن در کتابخانه ام ندارم .راستش فکر نمی کردم تجدید چاپ نشود .مدتی قبل وقتی برای دریافت آن به انتشارات امیر کبیر مراجعه کردم یک جلد بیشتر نداشتند که آن هم برای آرشیوشان بود. اما اولین بار که داستان نوشتم وبا سلیقه  خودم ان را به شکل یک کتاب  تزئین کردم  در سن نه سالگی بود .یک داستان کودکانه که در آن به زندگی یک سمور پرداخته بودم. این داستان را بیشتر به تشویق پدر بزرگ خدابیامرزم نوشتم که یکی از مشوق های من در نوشتن و کتابخواندن بود. وقتی کودک بودم پدربزرگم همیشه می گفت این کوچولو وقتی بزرگ شود حتما دست به قلم خواهد شد.

خانواده ام اهل کتاب بودند

خوشبختانه در خانواده ای بدنیا آمدم که همگی اهل مطالعه بودند و کتاب ونشریات در منزل ما از اهمیت ویژه ای برخوردار بود در خانه ما همیشه بین من و مادر ، پدر ، دایی و  پدر بزرگ هایم رد و بدل کتاب داشتیم. پدر بزرگ مادریم از اولین روزهای انتشار کیهان بچه ها این نشریه را برای مادرم خریده بود. از همان زمان کودکی مادرم  مرا آبونمان این نشریه کرد تا به راحتی آن را دریافت کنم. در دوران دبستان و راهنمایی من از خواندندگان پرو پا قرص نشریات کیهان بچه ها ، دانشمند و دانستنی ها بودم. و فکر می کنم همه این مسائل باعث شد که گرایشم روز به روز به نوشتن بیشتر شود.در دوران مدرسه و دانشگاه هم روزانه چند ساعت کتاب می خواندم. و اینها جز برنامه های زندگی ام شده بود یادم هست خواندن داستان را در کودکی  با کتاب های« سپیددندان»، «لوبیای سحرآمیز»و«سیندرلا » شروع کردم که مادرم برایم خریده بود. در دوران دبستان با اینکه دوروبرم پر از کتاب های کودکانه بود از کتابخانه پدربزرگم یک کتاب تاریخی بزرگسال را به نام« نبرد هیتلر» پیدا کردم و با اشتیاق خواندم که تعجب اطرافیانم را برانگیخت.. در حال حاضر یک کتابخانه شخصی در خانه دارم که نزدیک به سه هزار جلد کتاب درآن  وجود دارد کتاب هایی که از کودکی تا به حال تهیه کرده ام و می توانم بگویم که با کتابخانه ام زندگی می کنم.

همکاری با مطبوعات

شروع همکاریم با نشریات به دوران دبیرستانم بر می گردد . من در نوجوانی شعرها و داستان هایی را به زبان ترکی (آذری) نوشتم و پدر برزگم آنها را به نشریات آذری زبان تبریز  سپرد تا برای چاپش اقدام کنند.اسم  یکی از این نشریات نوید بود که چندتا از داستانها  و اشعاری را  که به زبان ترکی سروده بودم منتشر کرد. یکی از داستانهای که به زبان ترکی نوشتم و هنوز هم به یادم مانده درون مایه فلسفی داشت در آن داستان، به زندگی یک قطره باران پرداخته بودم که از زمان متولد شدن تا به پایین آمدنش  اشاره می کرد..

 

آشنایی با نشریات کودک و نوجوان

سال 1386 از طرف نشریه سروش کودکان دعوت بکار شدم. و به عنوان مدیر اجرایی در این نشریه شروع کار کردم .البته در کنار مسئولیتی که در نشریه داشتم با نوشتن ترجمه های کوتاه از زبان آلمانی و ترکی هم  با این نشریه  همکاری می کردم .همانطور که مستحضرید زبان ترکی آذری در تکلم ونگارش بسیار متفاوت است وبسیاری هستند که به این زبان حرف می زنند اما الفبای آن را نیاموخته اند  ونمی توانند حتی یک خط هم  به زبان ترکی بنویسند .من نگارش ربان ترکی را از کودکی از پدر بزرگ مادری ام آموختم که بسیار به  ادبیات  جهان علاقه مند بود .در کنار داستانهای ترکی  در همان سال های 1386و 87 مجموعه داستان طنزی داشتم بنام« دریس» که هر ماه در نشریه چاپ می شد. دریس یک شخصیت طنز است مثل بهلول و نصرالدین خودمان با ماجراهای که برایش اتفاق می افتد. نویسنده آن هم اهل الجزایر است من در آن دوران هر ماه یکی از داستان های طنز دریس را در نشریه سروش کودکان کار می کردم. اگرچه متن اصلی این داستان ها عربی بود. اما من از آلمانی به فارسی برگردانده بودم این مجموعه بعدها توسط انتشارات سروش منتشر شد و به بازار کتاب آمد. به جز سروش در نشریه انشا و نویسندگی هم به عنوان مدیر اجرایی مشغول کار شدم. در این نشریه صفحاتی داشتیم به اسم آسمون ریسمون  که مخصوص کودک و نوجوان بود. مسئولیت آسمون و ریسمون را به من سپرده بودند. البته مسئولیت امور اجرایی در نشریات با تمام حسن هایی که در تعاملات اجتماعی فرد دارد. باعث می شود تا یک اهل قلم از فعالیت های نوشتاری دور شود. از سال 1389 هم در نشریه رشد دانش آموز به همکاری مشغول می باشم در واقع مسئولیت صفحه شعر وگزارش های علمی وفرهنگی این نشریه با من است در صفحه شعر رشد  دانش آموز هم هر از چند گاهی اشعاری را از زبان آلمانی، ترکی و حتی انگلیسی ترجمه و در اختیار نشریه قرار می دهم . و در کنار فعالیت های مطبوعاتی باید به نوشتن و چاپ کتاب های ترجمه و تالیفی هم برسم.

وضعیت ترجمه در کتب کودک ونوجوان

ناشرها هنگامی که می خواهند متن ترجمه شده ای را از مترجمان حرفه ای بگیرند خیلی برایشان فرقی نمی کند که کتاب از چه زبانی ترجمه شده باشد. اکثر آنها خارجی بودن کتاب برایشان مهم است. از طرفی در حال حاضر در چاپ و نشر کارهای ترجمه به صرفه تر از کارهای تالیفی است و ناشران از آن استقبال می کنند.  این کار دلایل زیادی دارد یکی از آنها این است که در حال حاضر وضعیت فروش کتاب های ترجمه در بازار بهتر از تالیف است و اگر کمی ساده تر به مسئله نگاه کنیم به این نتیجه می رسیم که یکسری از مردم همیشه فکر می کنند که کالای خارجی با کیفیت تر از اجناس داخلی است واین موضوع در خرید کتاب رایج شده است.دلیل دیگرش این است که وقتی ناشر یک کتاب ترجمه شده را چاپ می کند هزینه اش کمتر از کار تالیفی است و از لحاظ اقتصادی برایش به صرفه تر است چون اگر کتاب تصویر زیادی داشته باشد مجبور نیست به تصویر ساز پول بدهد . واقعیتش در کشور ما در این چندسالی که به کار ترجمه مشغول هستم نشنیده ام که ناشری برای آلمانی بودن و یا فرانسوی بودن زبان کتاب خیلی وسواس داشته باشد.

در کل ناشران ما حق و زحمه مناسبی که در خور زحمات یک مترجم باشد برای آنان در نظر نمی گیرند. از یک مترجم فرانسوی پرسیده اند به چه کاری مشغول هستی؟ می گوید دارم ترجمه می نویسم! منظور اینکه ترجمه کردن یک کتاب آسانتر از تالیف آن نیست.

کتاب واینترنت باید مکمل هم باشند !

طبیعی است که اقشار مختلف  مردم در  دنیا ،دستخوش تغییر و تحولات زندگی هستند ما نمی توانیم منکر وابستگی مان در زندگی به اینترنت وسایل مجازی و الکترونیکی باشیم باید ما به این فکر کنیم که تکنولوژی  تا  چقدر می تواند  در پیشبرد اهدافمان در فعالیت های روزانه، مثمر ثمر باشد.

ما می توانیم تاریخ و ادبیات کهن خودمان و ادبیات کلاسیک جهان را در رایانه ببینیم و بخوانیم ،این هیچ اشکالی ندارد نسل ما نسل نوستالوژی بود و به بوی کاغذ عادت داشت. بچه های حالا  هم به دنیای الکترونیک وابسته اندو دوست دارند جک لندن ویکتور هوگو و پائولوکویئلو  را درآیینه رایانه ببینند و به دنیای آنها پی ببرند. من در سال 88 در سفری که به عنوان یک نویسنده به خارج از کشور دعوت شده بودم در نمایشگاه کودک و نوجوان  متوجه شدم که  بخش اعظمی از غرفه های نمایشگاه را به کتاب های صوتی و الکترونیکی اختصاص داده اند طرف دیگر نمایشگاه هم پر از آثار مکتوب نویسندگان وشاعران بود، تعداد بازدیدکنندگان هم نسبتا یکسان بود  و بازدیدکنندگان اکثرا دانش آموز بودند. اگر دانش آموز عاشق خواندن باشد هر راهی را که مناسب ببیند برای مطالعه انتخاب می کند. مراکز فرهنگی ما باید قبول کنندکه  در برقراری تعامل بچه ها با مطالعه کم کار کرده  اند .ما  خیلی راحت همه چیز را به گردن اینترنت می اندازیم و ادعا می کنیم ای بابا از وقتی که رایانه آمده بچه ها طرف کتاب نمی روند.ما هیچ برنامه ای را برای آموزش والدین در آشنایی آنها با فرهنگ مطالعه در مدارس نداشته ایم. و نباید هم از نسل امروز انتظارات زیادی داشته باشیم مهم کتاب یا رایانه نیست بلکه خواندن و استقبال کردن است. والدینی که از شش ماهگی تبلت را در اختیار فرزندش قرار می دهد بدون آنکه از عواقب آن خبر داشته باشند چگونه می توانند درسال های آینده به رشد فکری کودکش در جامعه امیدوار باشد. بااین همه در زمان های قدیم مردم ما گاری سوار می شدند اما حالا در اتومبیل های آخرین سیستم می نشینند و این جزئی از زندگی است. رادیو و سینما و تلویزیون و حالا  هم رایانه از قدیم الایام رقبای سرسخت کتاب بودند اما هیچ گاه نتوانستند کتاب را از زندگی مردم خارج کنند. از این به بعد هم به همین شکل خواهد بود و کتاب جایگاه خود را در میان مردم حفظ خواهد کرد. در واقع ما باید خوشبینانه تر به این موضوع نگاه کنیم. و آن اینکه نه تنها کتاب های صوتی، سی دی و نرم افزار را به چشم یک مانع نگاه نکنیم  بلکه به عنوان یک فرصت یا مکمل از آن استفاده کنیم .

نشریات کودک ونوجوان در قدیم

در نشریات کودک و نوجوان در دهه های 60 و 70 اشتیاقی وجود داشت که سطح کار را بالا برده بود شما  به یک نشریه می توانستید در قالب خودش اطمینان کنید اما حالا با  توجه به تنوع و فراز و نشیب های زیاد این احساس را نداریم. مثلا نشریه کیهان بچه ها در دورههای قبل چند نسل نویسنده و شاعر تربیت کرد اما در حال حاضر دیگر آن کارایی سابق را ندارد و در ادبیات کودک و نوجوان خیلی جریان ساز نیست و مسئله بعد هم این است که  چرا نشریات حالای ما  در استعدادیابی کار این نشریه را ادامه نمی دهند ؟ آیا جامعه ادبی ما عوض شده ؟کودکان و نوجوانان بسیاری در چندسال گذشته جذب نشریات و انجمن های ادبی شده اند و پس از مدتی به حال خود رها شدند. پرورش و استعدایابی ادبیات کودک و نوجوان مثل کار کشاورزی است . ما درآموزش،در مرحله  کاشت و داشت خوب پیش می رویم چون استعدادهای زیادی هم داریم اما وقتی به مرحله برداشت می رسیم بسیار ضعف عمل می کنیم. نشریات و انجمن ها و موسسات ادبی ما که مسئولیت استعدادیابی و حمایت از نویسندگان و شعرای نوپا را دارند همیشه مشکل بودجه را مزید بر علت می دانند.

یک مترجم خوب

من از نوجوانانی که می خواهند  مترجم کتاب شوند علاوه برتحصیل در زمینه زبان خارجی  که به آن  علاقه مندند  باید بیشتر از هرچیز به مطالعه  آزاد  اهمیت بدهند، خواندن زیاد کتاب در زمینه های مختلف مثل  تاریخ ،روانشناسی، ادبیات و جامعه شناسی می تواند کمک زیادی به نثر نویسنده بکند ودر کار ترجمه  از او یک مترجم چیره دست بسازد .منظور من این است که یک دانشجو فقط با خواندن درس دررشته دانشگاهی نخواهد  توانست یک مترجم ایده ال شود بلکه برای مترجم شدن نیاز به یک سری ابزارهای تقویتی هم دارد که در این زمینه مطالعه نشریات وکتابهای مختلف حرف اول را می زند.

 

 

 

کارکردن برای کودک ونوجوان آسان نیست

برخی از نویسنده ها ی بزرگسال فکر می کنند که در ادبیات کودک ونوجوان به راحتی می توان فعالیت کرد .در صورتیکه این نوع ادبیات ابعاد گسترده تری  دارد که باید به انها اشراف داشت این تصور غلط باعث شده که یک سری اشخاص که هیچ سابقه و مهارتی در این کا رندارند وارد عرصه شوند.نوشتن برای کودکونوجوان  هم ابزارهای خودش  را می خواهد ونمی توان گفت که چون استعداد دارم می توانم برای کودک  ونوجوان رمان  بنویسم.در یک فضاب بسته بدون شناختن دنیای کودک نشستن واثر خلق کردن  کم لطفی برزگی به این رده سنی است .کودک ونوجوان ما در هرنوع شرایطی  نیازهایش تغییر میکند ونویسنده امرور باید یک گام جلوتر از نیاز های کودک پیش برود .یک نویسنده باید از روانشناسی رفتار شناسی وبه اناتومی وحتی مرحله رشد یک کودک آگاهی داشته  باشد بعد برای این گروه سنی قلم در دست بگیرد.

کتاب های در دست چاپ

در حال حاضر چند کتاب درزمینه افسانه های ملل در انتشارات پنجره در دست چاپ دارم که مربوط به افسانه های کشور  آلمان وآذربایجان است همچنین در انتشارات سروش در انتشار  کتاب« مشاهیر ایران» که هفت جلد است همکاری دارم  .

 

 

 

 

  • ---

مجله دوست نوجوانان - مهر1393

دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۵:۰۸ ب.ظ


 

 مصاحبه با رودابه حمزه ای -شاعرکودک ونوجوان

.................................................................

 گفتگواز : رامین جهان پور

تاثیر شعر در زندگی انسانها

............................................

رودابه حمزه ای متولد 1343 در محله یوسف آباد تهران می باشد .او که از نوجوانی به ادبیات علاقه داشت سرودن اشعارش را ابتدا برای بزرگسالان آغاز کرد اما وقتی خودش بزرگسال شد واولین فرزند دخترش به دنیا آمد تصمیم گرفت سبک سرودنش را عوض کند وبرای کودکان ونوجوانان شعر بسراید .از حمزه ای تا به حال بیشتر از 75 جلد کتاب برای کودکان ونوجوانان منتشر شده وتعدادی از کتابهای ایشان هم جوایز ادبی را در سطح کشور کسب کرده اند که به عنوان مثال  می توان از کتابهای «کلبه کوچک شاپرکها (شعرکودکان )» و «مجموعه ای از مهربانی (شعرنوجوان ) » نام برد که به عنوان برگزیده کتاب سال شناخته شدند . ایشان علاوه برچاپ کتاب وهمکاری با مطبوعات کودک ونوجوان  در برنامه های کودک ونوجوان رادیو وتلوزیون هم نقش پررنگی داشته ودر ارتباط با بچه ها موفق هم بوده اند از جمله برنامه های پرمخاطب  ایشان در تلوزیون که به عنوان شاعرو نویسنده در آن نقش داشته می توان به برنامه های « فیتیله،جمعه تعطیله » و«عکاسخانه» اشاره کرد .همچنین کتابهای « آموزش الفبا با شعر»،«ترانه های عابر پیاده »،«خیال صورتی »، و«شاپرک میوه آسمان » نمونه هایی از آثار چاپ شده این شاعر برای بچه ها می باشند .

شاعری برای کودک ونوجوان

اولین بار که احساس کردم باید شعرهایم به صورت کتاب در بیاید،تا مخاطبانم آن را بشناسند   دفتر شعرم را به بخش شعر  وزارت ارشاد در تهران   بردم. مدتی  بعد نامه ای از آنجا به دستم رسیدکه از طرف استادم آقای مصطفی رحماندوست بود .در آن نامه ایشان نوشته بودند که با توجه به استعداد من در زمینه شعر و درک دنیای کودک، می توانم در حوزه شعر کودک فعالیت داشته باشم .البته به شرطی که تلاشم را زیاد کنم.این یکی از زیبا ترین لحظات زندگی من بودکه مرا به سمت سرودن شعر برای این گروه سنی سوق داد.



جلسات تاثیرگذار

از سال 1370 شعر کودک ونوجوان  را به صورت جدی و حرفه ای دنبال کردم.به کمک استاد رحماندوست  به جلسات شاعران حرفه ای کودک که اغلب در نشریه کیهان بچه ها برگزار می شد  راه پیدا کردم و در این جلسات به نقاط ضعف و قوت اشعارم پی بردم و سعی کردم روز به روز بر دانسته هایم در باره دنیای کودک و شعر کودک اضافه کنم.در آن زمان شاعران مطرحی مثل دوستان عزیزم خانم شکوه قاسم نیا،افسانه شعبانژاد و آقایان جعفر ابراهیمی شاهد و اسدالله شعبانی، و ...در آن جلسات حضور داشتند وخدا را شکر از لطف دوستان شاعری مثل آقای بابک نیک طلب و افشین علا برخوردار می شدم و و در فضایی صمیمی اشعارم مورد نقد و بررسی این عزیزان قرار می گرفت و برای چاپ در مجلات و کتابها انتخاب می شد. از بین اعضای خانواده،بهترین مشوقان من ،همسر وپدرومادرم بودند.


وضعیت شعر در بعد از انقلاب


مدتها بود که شعر کودک و نوجوان دچار تکرار شده بود.موضوعات اشعار همه حکایت از روحیه افسرده شاعران ما  داشت.طبیعی هم بود.ما هشت سال جنگ را تجربه کرده بودیم وصد ها هزار شهید وجانباز وآزاده داشتیم که قهرمانانه از خاک وطن دفاع کرده بودند.در آن شرایط شاعران نمی توانستند فرزندان این عزیزان را نادیده بگیرند و طبیعتا بیشترموضوعات اشعار کودک و نوجوان تحت تاثیر جنگ و درک احساسات فرزندان شهدا قرار می گرفت.اگر چه ادبیات کودک و نوجوان ما با مضمون دفاع مقدس و جنگ و جبهه رشد ما فوق تصوری پیدا کرد ولی به مرور زمان و پس از سالها ، شعر کودک و نوجوان ما دچار نوعی غمزدگی و شعار زدگی شد که آن هم از عوارض دوران بعد از جنگ محسوب می شد.خوشبختانه امروزه با ورود شاعران جوانتر،وتلاش کارگاهی پیشکسوتان ، شعر کودک ونوجوان از حالت تکرارو خمودگی خارج شده و فصلی دیگر از ادبیات کودک و نوجوان آغاز شده .به زبانی دیگر شعر کودک و نوجوان ازسنگر و خاکریز و بوی دود و خون عبور کرده و به صلح و شادمانی ودرک احساسات عاطفی کودک و نوجوان می پردازد.

از شاعری برای نشریات وانتشاراتیها تابرنامه های  صدا وسیما


من کتابهای زیادی در زمینه شعر کودک و نوجوان به چاپ رسانده ام.اوایل که تمرکزم بیشتر روی چاپ کتاب بود ،جوایز معتبری هم به کتابهایم تعلق می گرفت به صورتی که اولین مجموعه های شعرم که یکی کودک و دیگری نوجوان بود در یک سال به عنوان کتاب های برگزیده انتخاب شدند .ولی از زمانی که با عنوان تهیه کننده، شاعر ونویسنده و سرپرست شاعران وارد صدا و سیما و برنامه های کودک شدم ،سعی کردم تحولی در روند پخش پلاتو ها وبرنامه های کودک ایجاد کنم و ادبیات کودک و نوجوان را از طریق رادیو و تلویزیون به خانه ها منتقل کنم که خوشبختانه در این زمینه موفق بودم و جوایز بسیاری هم چه در برنامه های داخلی و چه برون مرزی به عملکرد و آثارم تعلق گرفت.همکاری با صدا و سیما باعث شد که آمار چاپ کتابهایم از دستم خارج شود.چه بسا کتابی را به ناشری سپردم که بعد ها به چاپ چندم هم رسیده ولی خودم ازچاپ اول آن هم بی اطلاع بوده ام .من آنقدر غرق در کار صدا و سیما شدم که کتابهای جدیدم را به صورت اتفاقی در نمایشگاه کتاب می دیدم .ولی خوشحالم که هر جا بوده ام یک لحظه هم ازبچه های کشورم دور نبوده ام و فقط برای آنها و به شوق آنها کار کرده ام و تاثیر تلاشم در روند تغییرات وشکل گیری برنامه های کودک قابل مشاهده است.

بازگشت به دنیای کلمات
از شروع سال جدید تصمیم گرفتم که فعالییت خودم را در صدا و سیما محدود کنم. با توجه به سن و سالم دیگر حوصله هیاهو های پشت صحنه را ندارم و ترجیح می دهم باز هم از طریق کتاب با مخاطبان عزیز خود ارتباط برقرار کنم. به همین دلیل نسبت به گذشته تمرکزم بیشتر بر روی چاپ کتاب است..اشعاری که امروزه می سرایم همگی طبق سلیقه ی خودم و نیاز مخاطبانم هستند و از این بابت بسیار خوشحالم.


کتاب وکتابخوانی در جامعه امروز


وضعییت کتابخوانی در کشور ما مثل خیلی از کشور های دیگر جهان دستخوش تغییرات ارتباطی می باشد.در گذشته بچه ها فقط از طریق مجله و کتاب و نهایتا رادیو و تلویزیون می توانستند آثار شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان را دنبال کنند ولی در حال حاضراز طریق اینترنت به کتابخانه های معتبر دنیا  وصل می شوند و کتابها را به صورت آنلاین مطالعه می کنند.وبلاگ ها و سایت ها ی بسیاری اشعار شاعران را به اشتراک می گذارند که در مدت خیلی کوتاهی می توان به این آثار دسترسی  پیدا کرد.طبیعتا با پیشرفت تکنولوژی آمار خرید کتاب کمتر می شود ولی این مساله ربطی به رکود آمار مطالعه ندارد.اگر چه به نظر من لذت مطالعه از لحظه ی انتخاب و خرید کتاب شروع می شود وحتی ورق زدن کتاب و تماس دست با کاغذ به لذت آن می افزاید اما بهرحال زندگی آنلاین روبه گسترش است . از نظر چاپ و استاندارد های جهانی هم ،خوشبختانه با تلاش و سرمایه گذاری ناشران معتبر کتابهای کودک و نوجوان با شکل و شمایل زیبا و مطالب و تصاویر بسیار خوب به چاپ می رسند که هم به استاندارهای جهانی نزدیک تر است و هم باسلیقه ی مخاطب امروزی  همخوانی دارد.

حق وحقوق نویسنده ها وشاعرها

یک نویسنده یا یک شاعر در کشور ما در فضایی زندگی می کند که مثل بقیه مردم از تورم رنج می برد ولی به دلیل شغلی که دارد نمی تواند اعتراض کند چون جامعه از یک فرد متفکرو هنرمند انتظار ندارد که نیاز های روزمره اش مثل بقیه ی مردم باشد.حتی بعضی از ناشران ترجیح می دهند که ما را در رودروایستی قرار دهند و با اعلام اینکه کار هنری ارزشش بیشتر از اینهاست در موقع عقد قرار داد به سود بیشتر خود فکر کنند.کتابی که امروز قراردادش بسته می شود ممکن است دو سال بعد به چاپ برسد و حق التالیف هم معمولا بعد از چاپ پرداخت می شود حالا توی این مدت مولف از کجا باید تامین شود را فقط خدا می داند.- در مقایسه با خیلی از کشورهای جهان ما از بابت حمایت از نویسندگان و شاعران در نقطه پایین تری قرار داریم.درصورتی که در کشورهای زیادی برای تامین آرامش فکری نویسنده و شاعر با چاپ تنها دو کتاب ! مولفان آنها دارای امتیازات ویژه مادی و معنوی می شوند.سوال من از مسولین این است که:در کشور هفتاد میلیون نفری، ما مگر چند شاعر و نویسنده کودک و نوجوان داریم؟

 


کتاب های دردست چاپ

 


درحال حاضر مجموعه شعرهایی را در دست چاپ دارم که  قراراست درآینده  منتشر شوند .  
«همنوازی نسیم و برگ»که برای گروه سنی نوجوان است یکی از آنهاست ،همچنین کتاب های
« ماهی عروس نداره » ،«شلوار آستین کوتاه» و «صدا میاد،این صدااز کجامیاد» هم برای گروه سنی خردسال هستند که در انتشاراتیهای سوره مهر وکانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان به سر می برند .



کتاب های خاطره انگیز

کتاب « گل اومد بهار اومد » اززنده یاد منوچهر نیستانی را که داستانی منظوم داشت را از کودکی  دوست داشتم. این کتاب راکه انتشارات کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان چاپ کرده بود  دهها بار خوانده بودمش.در سنین نوجوانی بیشترمطالعاتم از اشعار شاعران کلاسیک بود .مثل مثنوی مولوی، رباعیات خیام ،غزلیات حافظ.البته گاهی نیما هم می خواندم،به همین دلیل در دوران نوجوانی اشعاربزرگسال می سرودم.


چگونه شاعر بشویم



همانطور که می دانید افراد زیادی به رشته ی ادبیات علاقمند هستند و سالانه هزاران نفر با مدارک عالی در رشته ادبیات فارغ التحصیل می شوند ولی توانایی سرودن یک بیت شعر را ندارند.پس فقط علاقه داشتن  به ادبیات،موفقییت تازه واردان را تضمین نمی کند. استعداد سرودن در کنار پشتکار و تلاش و همچنین مطالعه دائمی ،از مهم ترین شرط های موفقییت و ماندگاری شاعرانی است که قصد ورود به تمام عرصه های ادبی و همچنین شعر کودک را دارند.من از همین حالا به تمام کودکان شاعر و شاعران کودک نو قلم خوش آمد می گویم و امیدوارم که به زودی خواننده آثار خوبشان باشم.


تاثیرشعر برزندگی


شعر همان حرف است.همان کلمه های معمولی که وقتی با سلیقه و زیبا کنار هم چیده می شوند ،و روح الهامی و الهی به آن دمیده می شود و تاثیر گذاری آن چند برابر می شود .
تاثیر شعر در زندگی انسانها ،مثل تاثیر وجود گلها یا رنگها در طبیعت است.همانطور ما با دیدن گلها احساس آرامش و لطافت و زیبایی می کنیم و از عطر وبوی آنها لذت می بریم،شعر هم می تواند لحظات بسیار آرامبخشی را برای ما به ارمغان بیاورد.
سرودن شعر برای یک شاعر آسانتر از آب خوردن است و برای یک علاقمند به شعر،گوارا تر از هزار بار آب خوردن می باشد.

 

 

  • ---