مجله دوست نوجوانان -مهرماه 1395
گفتگو با علی اصغرنصرتی (شاعر ونویسنده قدیمی کودک ونوجوان )
چاپ مجله مثل پختن چلوکباب است!
رامین جهان پور
......................................
آقای نصرتی لطفا شرح حالی از خودتان بفرمایید؟
متولد سال 1336درگیلان هستم ازهمان نوجوانی به ادبیات علاقه مند بودم و می توانم بگویم که استعدادی هم در زمینه سرودن شعرو نوشتن قصه داشتم. دردوران مدرسه هم اتفاقاتی درزنگ انشاء برایم پیش آمد و مرا در مسیر شعر وادبیات قرار داد تا اینکه به دانشگاه رفتم وبعداز دانشگاه رسما وارد ودنیای شیرین وپررمزوراز ادبیات خصوصا شعر وشاعری شدم .
می شود برای ما از خاطرات آن روزهای زنگ انشایی که اشاره کردی بگویید؟
بله زمانی که اول متوسطه قدیم را می گذراندم، زنگ ادبیات معلمی داشتیم که این درس خیلی بها می داد.یکروز سرزنگ انشا وقتی نوبت من شد شعری را خواندم که معلم از من پرسید : این شعررا از کجا برداشتی ومن در جواب گفتم که آقا خودم نوشتمش .معلم که باور نمی کرد من آن شعر را گفته باشم ،جلوی همه بچه های کلاس از من قول گرفت که شعری در مورد« تخته سیاه» بنویسم وهفته بعد سرکلاس بخوانم به قول خودش می خواست به بچه ها ثابت کندکه من دروغ گفته ام.من هم وقتی به خانه برگشتم یکی به سرخودم زدم یکی به سر قلم وشروع کردم به نوشتن شعری با وزن ومصرع درمورد تخته سیاه. هفته بعد که زنگ انشاء شد رفتم وشعرم را درمورد تخته سیاه خواندم. وقتی انشاء تمام شد معلم فهمید که واقعا به شعر علاقه دارم و رابطه اش با من خوب شد واز آن روز به بعد، بچه های کلاس من را به عنوان یک شاعر می شناختند و هرهفته ماموربودم که شعری بسرایم ودرکلاس انشاء بخوانم .
چیزی از آن شعر ی که درمورد تخته سیاه نوشتی به یادداری ؟
والله مصرع اول آن اینطوری شروع می شد...
درآن صبحگاهی که خیزم زخواب /روم روبه سوی مدرسه با شتاب
زمانی که واردشوم درکلاس/ وآنگه کنم دیده را بازو باز
نویسم برروی توخط سفید/ که تا گردم در این جهان رو سفید
اولین شعر ی که برای بچه ها سرودی کدام بود؟
در اوایل پیروزی انقلاب، زمان دانشجویی بی
آنکه شناخت کافی از ادبیات کودک ونوجوان
داشته باشم شعری گفتم که مربوط به
بچه های فلسطین بود وآن را در یک
نشریه دانشجویی به اسم قاصدک که خودم
جزدست اندرکارانش بودم ویک شماره هم بیشتر چاپ نشد منتشر کردم.
اولین کتابتان چه ؟
اولین کتابم یک مجموعه شعر نوجوانانه بود به نام «درخت نخل خانه ما » که در سال 1364 توسط انتشارات شکوفه منتشر شد.
آقای نصرتی شما جز اولین شاعران کودک ونوجوان بعداز پیروزی انقلاب هستید که دراوایل دهه شصت به همراه چندتن دیگر از شاعران مطرح کودک ونوجوان در ترویج وگسترش شعرکودک بسیار تاثیرگذار بودید، شعر آن دهه را درمقایسه باشعرهایی که الان برای بچه ها چاپ می شود چگونه می بینید آیا شعر کودک ونوجوان ما به تکامل رسیده یانه ؟
من به همراه بقیه دوستان درواقع در مسیری قرارگرفتیم که قبل ازما زنده یادپروین دولت آبادی و محمود کیانوش و چندتن دیگر آن را شروع کرده بودند درواقع شروع سبک شعری «چهار پاره» برای کودک ونوجوان با آن شاعرها آغاز شد وما بعداز انقلاب کار آن عزیزان را تکمیل کردیم.آن روزها سبک شاعران کودک ونوجوان اغلب چهار پاره بود ولی الان شاعران ما سبک های دیگری راهم برای این گروه سنی در نظر گرفته اند، درواقع الان شعرهای نو و نیمایی و گاها سپید جای شعرهای چهارپا ره را گرفته وبااستقبال عمومی هم روبرو شده است . علاوه براین یک سری شاعر جدید جوان ونوجوان هم به هم دوره های ما اضافه شده اندکه به فال نیک می گیریم.روی هم رفته شعر کودک ونوجوان ما نسبت به دهه های گذشته پیشرفت وجهش قابل ملاحظه ای داشته و این قابل کتمان نیست.
لطفا چند تا از کتاب هایتان را نام ببرید؟
«مثل مینا وریحانه » یکی از مجموعه شعرهای من است که در مورد دفاع مقدس برای نوجوانان سروده شده ،«یک نگاه ،یک لبخند» هم یکی دیگر از مجمو عه شعرهای نوجوانانه من است.کتاب شعری هم برای کودکان دارم به اسم« مثل قو» که اولین بار در سال 1372 منتشر شد، همچنین در زمینه داستان می توانم به کتاب های «مرد ودریا» و مجموعه طنز «خروس تخم گذار» اشاره کنم که برای گروه سنی نوجوان منتشرشده اند.
در کارنامه کاری شما 20 سال سردبیری نشریه نهال انقلاب که برای کودک ونوجوانان کشور منتشر می شد به چشم می خورد، برای خوانندگان دوست نوجوانان کمی از این نشریه خاطره انگیز بگویید؟
اولین شماره این نشریه در سال 1362 برای بچه ها منتشر شد و خوشبختانه با استقبال بسیار خوبی هم مواجه شد.این نشریه ابتدا هفته نامه بود و بعدها به دوهفته نامه تبدیل شد ، سالهابعد هم که قطعش بزرگتر شد به صورت ماهنامه در می آمد.اما اوج فعالیت های این نشریه در همان دهه های 1360 و 70 بود که در تیراژ 300 هزار منتشر می شد که این تعدادخودش یک رکورد در چاپ نشریات کودک ونوجوان محسوب می شود والبته چیزی که مارا به انتشار این نشریه دلگرم می کرد نامه های فراوانی بود که از نقاط مختلف کشور ،کیسه ،کیسه به دست ما می رسید.
به نامه ها جواب هم می دادید؟
شاید با ور نکنید قسمتی از این نامه ها مربوط به بزرگترها و والدین بچه ها بود که ما را امین خودشان دانسته بودندو حتی مورد مشکلات زندگی و تحصیل فرزندانشان هم با ما درد ودل می کردند وگاهی هم در مورد مطالب نشریه نظرات خوبی می دانند که همه اینها بیانگر این بود که که علاوه برکودک ونوجوان، بزرگترها هم نشریه ما را می خواندند، یعنی نهال در میان خانواده ها ی ایرانی جایگاه خاصی پیدا کرده بود. من و دوستانم هم در تحریریه نهال تلاش می کردیم پاسخ های آنها را تا آنجا که در توانمان بود بنویسیم و گاهی هدایایی ناقابل هم مثل کتاب و.. برایشان بفرستیم.
از مخاطبان قدیمی آیا هستن کسانی که هنوز هم سراغ این نشریه را بگیرند؟
بله، گاه گد اری مخاطبینی که بنده را می شناسند هرگاه که صحبت می کنیم از خاطرات ان نشریه می گویند وافسوس می خورند از اینکه چرا دیگر منتشر نمی شود. چند سال قبل که در نمایشگاه مطبوعات غرفه داشتیم خیلی از بازدید کننده ها که دیگر سن وسالی از آن ها گذشته بود وقتی به غرفه ما می آمدند حس نوستالژی بهشان دست می داد وبه این نشریه اابراز احساسات می کردند خیلی ها معتقد بودند که کودکی ونوجوانی آنها در زمان جنگ و موشک باران عراقی ها و تابستانهای خاطره انگیز آنها با نهال گذشته است.
فکر می کنید رمز موفقیت نشریه نهال انقلاب در چه بود؟
مهم ترین مساله، نبود سرگرمی های مثل اینترنت و فضای مجازی در آن دوران بود، مساله بعدی که می توان به آن اشاره کرد، محدود بودن نشریات کودک ونوجوان ما بود ما در اوایل دهه شصت شاید چهار تا نشریه بیشتر برای بچه ها نداشتیم که کیهان بچه ها و رشد مهم ترین آنها بودند ودرآن مقطع زمانی این نهال انقلاب بود که در مدارس و روستاهها وشهر های مختلف ایران و حتی محروم ترین نقاط کشور به طورمنظمی توزیع می شد ومخاطبان زیادی داشت.ما خوانندگانی داشتیم که در شهرستانها داوطلبانه در توزیع نشریه کمکمان می کردند .یادم است که در آن ایام دوستی داشتیم به نام آقای منتظری که از علی اباد کتول برای ما مطلب می فرستاد.این دوست خوب نهال، مسئولیت پخش نشریه در شهر گرگان وتوابعش را داوطلبانه به عهده گرفته بود و خیلی تلاش می کرد.
از نویسندگان وشاعرانی که در آن زمان با شما همکاری داشتندودرواقع نوشتن را با این نشریه شروع کردند کسی را به خاطردارید؟
بله آقای دکتر محسن پرویز ، علی آقا غفار ،بابک نیک طلب و همچنین خود شما که الان با من مصاحبه می کنید ، اولین داستانهایتان رابا نهال انقلاب شروع کردید.
نهال انقلاب چندسال است که دیگر منتشر نمی شود؟
از سال 1362 تا 1383 بنده افتخار سردبیری اش را داشتم تا اینکه بازنشسته شدم. بعد از من هم فکر می کنم سه سالی منتشر شد تا اینکه متوقف گردید.البته از گوشه وکنار شنیده ام که قرار است این نشریه مجددا پا بگیرد.خدا کند که اینگونه باشد.
بچه های آن زمان را در مقایسه بابچه های این نسل چگونه می بینید؟
کودکان ونوجوانان آن دوره بیشتر متکی به قلم وکاغذ بودند وبچه های الان بیشتر روی آوردند بعه فضاهای مجازی . این درست که نسل امروز به خاطر ظهور اینترنت با دنیای سراسر جهان در ارتباط است و شاید معلومات و اطلاعاتش بیشتر از بچه های هم دوره من وشما باشد اما فراموش نکنیم که بچه های دیروز بسیار عاطفی تر و احساساتی تر از حالا بودند چون در دنیایی واقعی زندگی می کردند نه غیر واقعی ! دلیلش هم نبودن همین اینترنت بود چون دنیای مجازی متاسفانه روی افکار وروحیات بچه ها تاثیر منفی می گذارد وآنها را از فعالیتهای فکری و احساسی دور می کندو این خیلی خوب نیست.
شما به جز مجله نهال در نشریه دیگری هم کافعالیت داشتید ؟
بله مدتی در هفته نامه خانه خورشید که به همراه روزنامه جوان منتشر می شد دبیر تحریریه بودم وبه همراه چند اهل قلم جوان وفعال به کار مشغول بودم، منتهی این کار بسیار فشرده و کاملا روزنامه ای بود و سرعت، بیشتر از کیفیت بود.
از نگاه شما جه فرقی بین روزنامه و مجله وجود دارد؟
اجازه بدهید این سئوال آخر شما را به صورت طنز جواب بدهم: روزنامه چاپ کردن را از آنجا که کاری عجله ای است ، می توان به پیچیدن یک ساندویچ در کاغذ تشبیه کرد اما انتشار مجله چون به زمان بیشتری نیاز دارد بیشتر شبیه چلوکباب است!
- ۹۵/۰۸/۲۴