رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

نویسنده و روزنامه نگار

رامین جهان پور

مجله دوست نوجوانان/ فروردین 1394

يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۷ ب.ظ


گفتگو از :رامین جهان پور


........................................................................................................................................

مریم هاشم پور ازتابستان 1384 سرودن  شعر  برای کودک ونوجوان را به طور جدی آغاز کرد و تا کنون هشت مجموعه شعر از ایشان منتشر شده است که برای نمونه  می توان به کتابهای « گل و باران وخورشید» (شعر نوجوان ) ،«هم روزنامه هم کلوچه »،« گنجشک پر ،جوراب پر» ،«زمین بازی ما را خریدند » و «تا پل رنگین کمان » (شعر کودکان ) اشاره کرد. ایشان که متولد 1357درکرج می باشند لیسانس ادبیات فارسی دارند و با نشریات دوست کودکان ، رشد نوجوان و دانش آموز، دوچرخه ، سلام بچه ها ، پوپک وملیکا هم درزمینه شعر همکاری  دارند. ازنکات جالب توجه دیگرجوایزادبی متعد دی است که این شاعر جوان برای سرودن اشعارش  درهمایش های مختلف بدست آورده  اند .کتابهای هاشم پور در چند سال اخیر توانسته اند مقامهایی را درهمایشهایی مثل  پنجمین دوره جایزه ادبی پروین اعتصامی ،جایزه ادبی سلمان هراتی ، پانزدهمین دوره جشنواره کتاب سال دفاع مقدس ودوازدهمین دوره کتاب فصل و.... کسب کنند.

 

چطور شد که با شعر کودک ونوجوان آشنا  شدید؟

 

راستش اززمان کودکی مادرم همیشه برایم کتاب قصه و شعرمی خرید این کتابهای مصور اکثرا ضمیمه نوار کاست بودند.اگریادتان باشد دردهه های قبل ادبیات نمایشی که  به صورت صوتی برای بچه ها به بازار می آمد درمیان خانواده ها طرفداران زیادی داشت وبچه ها باکتاب قصه هایی که همراه با نوار بود خیلی ار تباط برقرارمی کردند .من از دوره دبستان با شعرها وقصه های کودکانه از همین طریق آشنا شدم .نکته بعدی که درروحیات من تا ثیر گزاربود کار پدرم بود .پدرم توی کار پرورش گل وگیاه بود ومن اکثرمواقع بهش سر می زدم .دنیای زیبای گلها با رنگهای متنوع با عث شد که ازکودکی به طبیعت علاقه مند شوم.علاقه زیادم به طبیعت وشعرهای که ازکودکی در ذهنم بود فکر می کنم مهم ترین  دلیل برای شاعر شدن من بودند. بعدها که به قول معروف طبع شعرپیدا کردم یعنی زمانی که در مدرسه  دوره راهنمایی را می خواندم طوری شده بود که با همکلاسی هایم مشاعره برگزارمی کردیم ومن هیچوقت کم نمی آوردم . وهمیشه یک قطعه شعر حالا  چه کلاسیک چه  سپید یا کودکانه نوک زبانم بود  که باید  با خود مزمزمه اش می کردم .

ازچه زمانی احساس کردی که می توانی برای بچه ها شعر بگویی ؟

وقتی دخترم الهه به دنیا آمد. من همیشه دنبال این بودم که برایش قصه یا یک شعر کودکانه بخوانم خصوصا موقعی که می خواست بخوابد. بخاطر همین هر وقت که  وارد کتابفروشی ها می شدم یکضرب سراغ کارهای کودک را می گرفتم یکروزکه دنبال شعر برای  دخترم بودم چند تا ازشعرهای ناصر کشاورز و افسانه شعبان نژاد توجه ام را جلب کرد واحساس کردم برای خردسالان وکودکان حرفهای خوبی برای گفتن دارند من که ازقبل به ادبیات علاقه داشتم شروع کردم به سرودن شعر برای دخترم درواقع یک  احساسی به  من دست دادکه من می توانم برای کودکم شعر چهار پاره بگویم .بعد کم کم تمرین های شعری ام را شروع کردم تا اینکه یکروز  که به خانه شاعران در خیابان دولت تهران رفته بودم، وقتی نوبت به خواندن شعر من رسید یکی ازشعرهای کودکانه ام را برای جمع خواندم که مورداستقبال هم قرار گرفت همان روز آقای ساعدباقری  که مسئول آن برنامه بود مرا به آقای افشین علا معرفی  کرد آقای علا که در برنامه خانه شاعران فعالیت داشت شعر کودکانه مرا گرفت و تشخیص داد  که در یکی ازشماره های  نشریه دوست نوجوان چاپ شود.چاپ این شعر در واقع سکوی پرتاب من به دنیای شعر کودک ونوجوان بود که همکاری من را با نشریات ،در پی داشت.

پس، ازهمان روز بود که احساس کردی استعداد شعر گفتن را برای بچه ها داری ؟

بله تشویق های آقای علا خیلی موثربود .وقتی شعرم را در نشریه دیدم خیلی خوشحال شدم.ازآن روز به بعد سعی می کردم دربرنامه های  ادبی  که با حضورشاعران کودک ونوجوان برگزارمی شد شرکت داشته باشم .درآ نجا باشعرهای آقای رحماندوست و خانم شکوه قاسم نیا  وخیلی دیگر ازشاعران کودک ونوجوان آشناشدم وسعی کردم با دقت بیشتری به این مقوله نگاه کنم . وهمه اینها باعث شد حتی رشته علوم تجربی ام را که  در دانشگاه می خواندم بخاطر ادبیات تغییر بدهم چون شعر دیگردرزندگی من نقش جدی تری پیدا کرده بود.

در مورد اولین کتابی که ازشما منتشرشد  صحبت کنید ؟

راستش هیچ آشنایی با مقوله چاپ کتاب  و انتشاراتیها نداشتم .ازخیلی ازنویسندگان وشاعران تازه کارمثل خودم هم شنیده بودم که کار های اول را خیلی سخت چاپ می کنند یا  حتی هزینه چاپ را هم از مولف وشاعر می گیرند بخاطر همین هیچوقت به چاپ کتاب فکر نمی کردم.تا اینکه درسال 1387 یکروزتوی اینترنت فراخوان شعر جشنواره فجر به چشمم خورد من هم چند تا ازسروده هایم را برای این جشنواره ایمیل کردم که خوشبختانه اشعارم برگزیده شد. بعد مسئولین انتشارات فصل پنجم به من پیشنهاد چاپ کتاب را دادند واولین کتابم که  درواقع گزیده شعرهای کودکانه ام  بود  به اسم «گنجشک پر،جوراب پر » توسط این ناشر درسال  1388 به چاپ رسید .

یک تعریف ازشعر   ؟

واقعیتش شعر یک مقوله زاتی است که در جان وخون انسانها ی مستعد جریان دارد در واقع کسی که می خواهد شعر بگوید علاوه براستعداد خدادادی باید آ ن جوهره را  داشته باشد. مورد بعدی پشتکار وتلاش یک شاعر است که دربه ثمرنشستن استعدادش تاثیرمی گزارد. شعراز نگاه من یک حس زیبای کشف نشده در درون انسانهاست که باید لمسش کرد. گاهی شعرهایی که ما می گوییم فقط یک سری حرف معمولی یا فقط بازی با کلمات است  که همه آدمها می توانند بزنند فقط ما شاعرها به آن آهنگ وریتم وتکنیک اضافه می کنیم اما نوع دیگرشعرفقط حرفهای معمولی نیست بلکه  اندیشه ای است که در پشت آن شعرنهفته است.واین اندیشه   است که به شعر ما  معنا وعمق می بخشد.

جوایز ادبی متعددی که شما گرفتید چه تاثیرات مثبتی در روند ادامه  فعالیت هایتان داشت ؟

 

  همانطور که گفتم اولین جایزه ای که در جشنواره شعرفجرگرفتم دریچه ای شد به روی  چاپ اولین کتابم. بعدها که  بقیه شعرهایم درهمایشهای مختلف دیگر برگزیده شد این خود نا شرها بودند که به من زنگ زدند وخواهان چاپ کتاب هایم شدند. درواقع  جوایز ادبی  علاوه براینکه باعث  دلگرمی وتشویق مولفان وشاعران می شود ، تا ثیر زیادی  هم درمعرفی این افراد  به رسانه ها  وجامعه ادبی کشور  دارد،  وقتی کتابهای من  در همایشها وجشنواره ها  مقام آوردند خیلی ازخبرگزاریها ورسانه های مجازی ومکتوب بامن تماس گرفتند و در مورد شعرهایم با من صحبت کردند.

 

بهترین کتاب هایی که درنوجوانی خواندی کدام ها بودند ؟

توی دوره راهنمایی  که اوج نوجوانی ام بود بیشتر با دوستانم کتاب هایی را می خواندیم که ازروی اقتباس آنها فیلم وکارتون هم ساخته شده بود و از تلوزیون دیده بودیم .مثل کارهای ژول ورن و مارک تواین و یا چارلز دیکنز « بیست هزار فرسنگ زیر دریا» ،« دور دنیا در هشتاد روز» ، «هاکلبری فین» ، «تام سایر» و «الیور تویست»  محبوب ترین کتاب های دوره نوجوانی من بودند.

نوجوانی ازنگاه شما ؟

نوجوانی برای من در این  کلمات  معنا پیدا می کند :  بلوغ، استرسهای شب امتحان ، دوستی های زود گذر و دوستی های ماندگار، مرز بین بزگسالی وکودکی.

یک خاطره ازدوران نوجوانی تعریف کنید ؟

این خاطره ام شاید کمی آمیخته  به طنزباشد اما واقعیتش حرف دلم است .در دوران نوجوانی من چون بچه کتابخوانی بودم توی مسلبقات شعر وکتابخوانی که درسطح مدرسه برگزارمی شد خیلی شرکت می کردم واتفاقا برنده هم می شدم اماهمیشه موقع اهدای جوایز متوجه می شدیم که توی کاغذ کادو ،کتاب پیچیده اند. از این مساله خیلی حرص می خوردم چون آن روزها   تنها چیزی که  همیشه دم دست بود ،همین  کتاب بودکه هم درکتابخانه مدرسه می شد پیداش کرد وهم درکتابفروشی ها ومن ازمسئولین مدرسه انتظاریک جایزه بهتری  را داشتم  اما  هیچوقت هم نوع جایزه اشان را تغیرنمی دادند.

 

  • ---

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی